به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پسین هرمزگان به نقل از خبرگزاری فارس از ارومیه ـ دوران دفاع مقدس به عنوان نگینی پرنور همواره در تاریخ این مرز و بوم میدرخشد و هرروز بلکه هرساعت و لحظه از این ایام برگی ارزشمند در کتاب ایثار و فداکاری ایران اسلامی است.
جوانان این سرزمین تا همیشه تاریخ با افتخار از این ایام یاد خواهند کرد و نام مردان و زنان حماسه آفرین در این دفاع مقدس را همچون مدالی برلوح دل خود نقش خواهند کرد.
بدون شک افراد بسیاری در خلق این حماسه بزرگ نقش آفرینی کردند اما رسالت پیام آنها و شرح رشادتهای این حماسه مدیون کسانی است که با پیروی از مکتب جبل الصبر حضرت زینب کبری (س) در ثبت و انتشار و بازگویی این اتفاق بزرگ و ارزشمند باعث ماندگارتر شدن این حماسه شدند.
مادران و پدران شهدا، جانبازان، رزمندگان و یادگان دفاع مقدس، و حتی افرادی که این حماسه را درک نکرده اند اما با عشق و علاقه و احساس دین پادر میدان نهاده اند تا این حماسه را ثبت کرده یا بازگو کنند همه از این قبیله زینبی (س) هستند.
ارزش حفظ و بازگویی این معارف والا به حدی است که امام انقلاب بارها براین موضوع تاکید کرده اند و آحاد مردم و مسوولین را برآن دعوت کرده اند:
گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست
شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفت آوری است. ما چون به مشاهده شهدا عادت کرده ایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیده ایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛ مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.
در دوران گذشته، وقتی که یک نمونه از این نمونه های شهدای امروز ما، از تاریخ صدر اسلام انتخاب و معرفی میشد و شرح حال او بیان میگردید، تغییر واضح و شگفت آوری در دلها و جانها و حتی در همها و نیّتها به وجود میآورد. هر یک از این ستارگان درخشان، میتواند عالمی را روشن کند. بنابراین، حقیقت شهادت حقیقت عظیمی است.
اگر این حقیقت، به وسیله کسانی که امروز در قبال شهیدان مسؤولیت دارند، زنده بماند، حفظ و تقدیس گردد و بزرگ نگاه داشته شود، همیشه تاریخ آینده ما، از این ایثار بزرگی که آنان کردند، بهره خواهد برد. همچنان که تاریخ بشریّت، هنوز از خون به ناحق ریخته سرور شهیدان تاریخ، حضرت ابی عبدالله الحسین علیه الصّلاه والسّلام بهره می برد؛ چون کسانی که وارث آن خون بودند، مدبّرانه ترین و شیواترین روشها را برای زنده نگهداشتن این خون به کار بردند.
گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاه والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق – یعنی حکومت شهیدان – قائم است. پس، ما وظایفی داریم.
مقام معظم رهبری/.
در دوران دفاع مقدس هر یک از استانهای کشور اقدام به نقش آفرینی و فداکاری کردند و با اهدای هزاران شهید و جانباز گوی سبقت در این ایثار از هم ربودند.
آذربایجانغربی از جمله استانهایی است که با شرایط خاص خود و هم مرزی با کشورهای مختلف و وجود گروهکهای ضد انقلاب و … از اول انقلاب نقش اساسی در تحکیم آن داشته و بعد از انقلاب نیز با تقدیم بیش از ۱۰هزار شهید نقش اساسی در پیروزی ایران در جنگ تحمیلی داشت.
وجود هزاران شهید و جانباز و آزاده رسالت راویان و پیام آوران این استان را سنگینتر کرده است.
تلاش بسیاری صورت گرفته تا شهدای این استان معرفی شوند تا گوشه ای از این رشادت ها به گوش جهانیان برسد اما با وجود زحمات بسیار هنوز این استان در حوزه دفاع مقدس و شهدا کار نکرده بسیار دارد که همت افراد دغدغه مند را میطلبد.
حسین غفاری یکی از این افرادی است که عمر خود را وقف شهدا کرده است.در دوران دفاع مقدس با حضور در جبهه ودردوران بعد دفاع با تلاش در بازگویی خاطرات و آثار شهدا بدون شک یکی از موثرترین افراد درحوزه ادبیات پایداری و شهدا در کشور محسوب میشود.
کسی که بایک مصاحبه و گفتگو نمیتوان به همه آنچه انجام داده اشاره کرد.
در مجالی که پیدا کردیم با حضور در منزل این رزمنده دفاع مقدس سعی کردیم گوشه ای از فعالیت هایش را منعکس کنیم تا چراغ راهی باشد برای جوانانی که میخواهند در این راه پا گذارند.
فارس:لطفا خودتان را معرفی کنید.
غفاری: اسم بنده حسین غفاری است. ششمین فرزند خانواده و نام پدرم هم محمد است. در ارومیه به دنیا آمدم و در همین شهر و در محله «صغیرچیلر» که الان خیابان عطایی بیشتر آن را از بین برده، بزرگ شدم.
ابتدایی را در دبستان بزرگمهر(که الان میدان امام حسین آنجاست و مدرسه تخریب شده) خواندم. سال دوم راهنمایی بنده که در مدرسه راهنمایی امیری(شهید عوض حبیب زاده امروزی) میخواندم مصادف با انقلاب اسلامی شد. هرچند بنده از سال ۵۶ با انقلاب اسلامی و نام امام خمینی به واسطه برادر بزرگم آقای دکتر عبدالعلی غفاری(متولد ۱۳۳۵) آشنا شده بودیم که ایشان دانشجوی دانشگاه ارومیه بود و برای فعالیت های مذهبی اش توسط رژیم پهلوی دستگیر و ۶ ماه در زندان بود.(از ۱۷/۸/۵۵ الی ۱۶/۲/۵۶).
پس از انقلاب نیز برادر دیگرم وارد سپاه شد و ما هم در بسیج فعالیت داشتیم. دوره دبیرستان را در هنرستان شهید مطهری خواندم و سال ۱۳۶۴ همزمان با فارغ التحصیلی از مرکز تربیت معلم فنی تهران قبول شده و در همان رشته مدلسازی که در هنرستان خوانده بودم، معلم شدم.
برای ادامه تحصیل و خدمت به اصفهان رفتم. ۲ سال در دانشگاه صنعتی اصفهان درس خواندم. پس از آن نیز در مرکز آموزش عالی یزد درس خواندم و لیسانس ریخته گری گرفتم. سال ۷۷ از اصفهان به علت مریضی مادرم به ارومیه برگشتیم و ماندگار شدیم. مادرم سال ۷۸ و پدرم در سال ۸۴ به رحمت خدا رفتند.
سال ۱۳۷۰ ازدواج کردیم و صاحب دو فرزند پسر به نامهای محسن(م ۱۳۷۱) و جواد (م۱۳۷۵) شدیم. محسن پس از فارغ التحصیلی دوره لیسانس در حوزه هنری تبلیغات اسلامی مشغول شد و هم اکنون نیز در قم هستند. و جواد نیز دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق(ع) است.
سال ۱۳۹۶ از آموزش و پرورش بازنشست شدم. البته طی این مدت مسئولیتهای مختلفی داشتم.
سال ۷۵ در اصفهان مدیر دروس آموزشکده فنی سروش شدم . بعد که آمدم ارومیه بعد از دو سال تدریس شدم معاون آموزشی تربیت معلم شهید رجایی ارومیه، از سال ۸۲ هم شدیم عضو هیات رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان آموزش و پرورش استان، تا اینکه در مهرماه ۸۶ شدیم معاون فرهنگی و امور اجتماعی شهرداری ارومیه.(در دوره آقای ابراهیم بازیان).
سال ۸۳ عنوان کارشناس نمونه در سطح ملی در هفتمین جشنواره شهید رجایی را کسب کردم.
سال ۸۹ به اصرار استاندار وقت استان آذربایجان غربی آقای وحید جلال زاده، معاونت دفتر امور اجتماعی استانداری را پذیرفتم.
فارس:از حضورتان در جبهه بگویید.
غفاری: همانطور که گفتم بعد از انقلاب اسلامی در بسیج فعالیت داشتم تا اینکه در ۱۶ سالگی و در سال ۱۳۶۱ اولین حضورم را در جبهه تجربه کردم و در تیپ عاشورا و در ادامه عملیات مسلم بن عقیل در جبهه سومار حضور داشتم.
مدت حضور ما سه ماه شد ولی این باعث شد که سال بعد آن نیز به جبهه رفتم. آن زمان دانش آموز دبیرستان بودم. سال ۶۲ در منطقه عملیاتی خیبر و در ادامه عملیاتی خیبر در جزایر مجنون حضور داشتیم. سال ۶۳ در مناطق عملیاتی خودمان که عملیات لیله القدر انجام شده بود حضور پیدا کردم در «دره بانی» و پایگاهی که تازه زده شده بود. پس از چند روز در این منطقه با تویوتا روی مین رفتیم و ۹ نفر از دوستان به شهادت رسیدند و من و راننده از این اتفاق زنده ماندیم البته این باعش مجروحیت و بستری شدنم تا ۶ ماه گردید.
سال ۱۳۶۴ در ادامه عملیات والفجر ۸ در فاو حضور پیدا کردم. همین باعث ماندگاری ما در لشکر عاشورا شد و در منطقه عملیاتی کربلای ۴ و ۵ حضور داشتیم. سال ۱۳۶۶ هم در عملیات بیت المقدس ۲ بودیم. سال ۶۷ قبل از قبولی قطعنامه در منطقه بودم در موقعیت لشکر در میاندوآب که خبر قبولی قطعنامه را شنیدم. به ارومیه آمدم و با شنیدن انجام عملیات عراقی ها در سردشت به آنجا رفتم و مدتی آنجا بودم. از اول مهرماه ۱۳۶۷ دیگر به درس و مشقمان برگشتیم.
فارس:از همرزمان و همدوره تان بگویید از خاطرات جبهه و جنگ
غفاری: از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ ما در مناطق دوستان زیادی پیدا کردیم. ما چند پسر عمو گاه با هم در مناطق حضور داشتیم که یکی از آنها به نام «یوسف غفاری» در ادامه عملیات والفجر ۸ در فاو به شهادت رسید. اولین اعزام من هم با ایشان بود. در مدت حضورمان بیشترین رفقای شهید ما مربوط به عملیات خیبر و کربلای ۵ بود. مجموع دوستان شهید ما شاید به ۷۰ نفر برسد و برخی داستانهای ویژه خودشان را دارند. که مجالی دیگر میخواهد.
فارس: از لشکر پر افتخار عاشورا برایمان بگویید.
غفاری: اولین حضور من در مهرماه سال ۱۳۶۱ در تیپ عاشورا بود. تیپی که ۲ یا سه ماه از تشکیل آن می گذشت که در ادامه تا پایان همان سال و در عملیات والفجر مقدماتی به لشکر تبدیل شد. یعنی حجم حضور رزمندگان استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل که آن زمان در ذیل آذربایجان شرقی بود و زنجان باعث شد تیپ به لشکر تبدیل شود.
از اول هم فرماندهی این مجموعه به دست آقا مهدی باکری بود. و حمید باکری و مرتضی یاغچیان و … معاونین ایشان بودند. و اینها در عملیات خیبر و بدر به شهادت رسیدند. پس از آن هم آقای امین شریعتی فرماندهی لشکر را تا پایان جنگ بر عهده داشتند.
فارس: خودتان با شهید باکری محشور بودید؟خاطره ای دارید؟درباره ایشان بگویید اگر مطلبی هست که تاکنون درباره ایشان گفته نشده یا کمتر اشاره شده بفرمایید.
غفاری:بنده تنها به عنوان نیرو در لشکر حضور داشتم و در منطقه در سخنرانی های فرمانده و یا مناسبت های دیگر ایشان را دیدم. ولی از نزدیک با ایشان حشر و نشر نداشتم. هر چند بعد از اینکه وارد نویسندگی شدم چیزهای زیادی از ایشان خواندم و نوشتم.
فارس:از نقش ارومیه ای ها در جنگ بگویید از افراد موثر از فرماندهان و …
غفاری: استان آذربایجان غربی و به تبع آن ارومیه به عنوان مرکز استان درست بعد از پیروزی انقلاب با ضد انقلاب درگیر شد. ضدانقلاب اعم از احزاب مختلف و سلطنت طلبها و … که خیلی زیاد هستند.
حتی بسیاری از مناطق به تصرف آنها درآمد. لذا نیروهای این استان و ارومیه ابتدا با این افراد به مقابله برخاستند و جبهه های بزرگ در این استان تشکیل شد. در سال ۱۳۵۹ هم با آغاز جنگ از پیرانشهر تا جنوب استان درگیر جنگ با عراق شد. از این سو هم در تامین نیروی لشکر عاشورا سهیم بود. لذا بچه های ما سنگینی مضاعفی را متحمل شدند.
فارس:کدام مساجد در زمان جنگ محل تجمع انقلابیون و رزمندگان و ملجا فرهنگی شهر بود ؟
غفاری: البته باید گفت تمامی مساجد بعد از انقلاب محل فعالیت بود. هر کدام هم ویژگی خود را داشتند. در زمان جنگ هم نیروهایی که به جبهه می رفتند و برمی گشتند در مساجد محله خودشان محور می شدند. مساجدی مثل دادخواه در دره چایی، مسجد مولای متقیان در میدان ۱۷ شهریور، مسجد ولی عصر در خیابان راهنمایی و … در این میان مسجد لطفعلی خان که پایگاه ثارالله در آن مستقر بود و عموماً شامل افراد جبهه رفته بود در کنار هم فارغ از محله در آنجا فعالیت داشتند.
به عنوان مثال من هم در محله خودمان در مسجد امام رضا و پایگاه آن که شهید امینی بود فعالیت داشتم و هم در پایگاه ثارالله . پایگاه نقش محوری را ایفا می کرد و شهدای زیادی در عین اینکه در محله خودشان فعال بودند منتسب به پایگاه ثارالله هستند که به بیش از ۷۲ شهید می رسد.
از سوابق ادبی خود بگویید چه شد که وارد عرصه نویسندگی شدید و چرا به زندگی و خاطرات شهدا علاقه مند شدید؟
غفاری: فعالیت های فرهنگی من با انتشار چند مقاله در مجله «رشد معلم» و «با معارف اسلامی آشنا شویم» آغاز شد.
در اصفهان هم گاهنامه سروش و خبرنامه متالورژی را منتشر کردیم و کتاب «عشق مجاز» را در اصفهان نوشتم و در ارومیه به چاپ رساندم.
کتاب « مشک و بیدمشک» که مجموعه قصه های دوران دفاع مقدس بود قبل از عشق مجاز منتشر کردم. این حلقه اتصال من با بنیاد شهید شد که چند کتاب هم با همکاری بنیاد نوشتم . «یادهای زلال » در ۳ جلد ، « تا آسمان راهی نیست» و علمدار و …، کتاب« نسخه های امید» را هم سازمان آموزش و پرورش استان چاپ کرد. در سال ۸۶ در دوازدهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس برای کتاب مشق بیداری تقدیر نامه گرفتم.
چون خودم لیاقت نداشتم در قافله شهدا باشم، این حداقل کاری بود که می توانستم یاد و نام آنها را زنده نگه دارم.
الان لیست کتابهای من به بیش ۳۵ جلد رسیده است.
مشک و بیدمشک، مجموعه قصههایی از دوران دفاع مقدس، عشق مجاز، تا آسمان راهی نیست،مروری بر زندگانی شهید ملامحمد عظیمی،یادهای زلال،علمدار،بر اساس زندگی شهید بابا ساعی، نسخه های امید، آئینه های ناب،سیره عملی سرداران استان آذربایجان غربی (۳)،مشق بیداری براساس زندگی شهید رجبعلی علمی نیک، فاتحان خرمشهر، حماسه شهید فریدون کشتگر، نسل خورشید،قبیله خورشید، یادمان شهدای پایگاه ثارالله ارومیه،،مسافر ، مکاتبات شهید سعید خیرآبادی،گلهای قالی، حجت موجه، بر اساس زندگی شهید حجت فتورهچی، عکسها و خاطره ها،فصل رویش بر اساس زندگی شهید جواد قنبری، سروقامتان ۲ بر اساس زندگی شهید کریم طریقت،نقش فرهنگیان ارومیه در انقلاب اسلامی (باز نویسی و پژوهش)،خاطرات مهدی یوسف زاده، (از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب ارومیه )،جمعه به مکتب آورد۱مجموعه خاطرات معلمان پیشکسوت آذربایجان غربی، سروقامتان ۴بر اساس زندگی شهید جودی نعمتی،شرحه شرحه از فراق نگاهی به تاریخ آموزش و پرورش ارومیه،، آئینه های اخلاص(تاریخچه پایگاه ثارالله ارومیه)، مجموعه داستان کوتاه: وقتی همه جا سفید بود،افسانه نامه (سبک زندگی)،تا رهایی (خاطرات ۹ نفر از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب ارومیه)، نورنامه،از مسجد میرزا حسین آقا (خاطرات علیرضا قلیزاده سلماسی)، آسمان بگوش(کتاب شهید علی اکبر کاملی)، براده های خورشید(تاریخ شفاهی گردان جندالله ارومیه)،جوانه های جاوید(یادنامه شهدای نوجوان استان آذربایجان غربی)،سفیر پایداری: خاطرات آزاده جعفر حسینی،جادههای سخت (تاریخ شفاهی مهندسی رزمی سپاه ارومیه)، جمعه به مکتب آورد۲ مجموعه خاطرات معلمان پیشکسوت آذربایجان غربی،از دانشسرا تا دانشگاه، زخمهای نشمرده(خاطرات ازاده جانباز مدافع حرم حاج جعفر عباس نژاد)،تحصیل عشق(یادنامه شهدای دانشجو معلم دانشگاه فرهنگیان استان آذربایجان غربی)
فارس: از امدادهای شهدا در طول مسیر خدمت به انها بگویید آیا شده در این مسیر به گره بربخورید و با توسل شهدا حل شده باشد؟
غفاری: من هرگاه کتابی در خصوص شهدا می نوشتم اول به خود آن شهدا توسل میجستم. لذا الان که نگاه می کنم برخی از کتابها از مقبولیت ویژه ای برخوردارند که این را باید از عنایات آنها دانست.
فارس: به نظرتان در حوزه ادبیات شهدا و پایداری چه خلائی وجود دارد؟
غفاری: این را باید از متخصصین این حوزه بپرسید. اما وقتی من شروع به کار می کنم احساس می کنم تمام کارهای انجام شده قطره ای از دریاست.
خودم آن قدر طرح و کار به ذهنم می رسد که تنهایی نمی شود کار کرد. متأسفانه کارکن در این حوزه هم کم است. یعنی نویسنده ای که برای دفاع مقدس وقت بگذارد کم است. الان من کاری را به انجام رسانده ام که نوز پولش را نداده اند. الحمدلله من درآمد از جای دیگر دارم. اگر نویسنده ای بخواهد از اینجا درآمد داشته باشد خوب فلج می شود. این هم یک طرف قضیه است.
فارس:مسوولین فرهنگی استان و شهر در این راه کمکتان کرده اند؟
غفاری: الحمدلله من تا حالا به در بسته برخورد نکرده ام و هرجا رفته ام چون مرا می شناسند و می دانند در این راه قدم برداشته و قلم می زنم همکاری صمیمانه ای داشتند.
فارس:آرزویتان چیست ؟درباره شهدا چه آرزویی دارید کدام کار هست که میخواهید برایشان انجام دهید
غفاری:حساب کتاب شهدا را ما سردرنمی آوریم. همینقدر آرزو دارم که از آنها جدا نیفتم. کار برای شهید بسیار است. نوشتن زندگینامه مختصر حداقل کار است. اما برخی حماسه هایی داشتند که سالها هم کار شود، رمان نوشته شود، فیلم ساخته بشود هنوز جا دارد. این در حالی است که ما برای شهید باکری با آن عظمت هنوز فیلمی نساخته ایم.
فارس: در پایان جوانان استان اگر بخواهند در حوزه شهدا فعالیت کنند چه توصیه ای برایشان دارید؟
غفاری: بزرگترین کار این است که در باره شهدا مطالعه کنند. حداقل شهدای محله خودشان را بشناسند. بدانند کدام عملیات و کجا شهید شده. شهدای منطقه خودمان خیلی مظلومند. چون برخی از آنها قبل شروع جنگ رسمی با عراق شهید شده اند لذا یاد و نامی از آنها کمتر است. مثل شهدای روستای بند که از آن مظلومان تاریخ هستند. از این دسته شهدا زیاد داریم.
https://www.pasinehormozgan.ir/?p=26611