به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پسین هرمزگان به نقل از خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، هر کس در هر جایگاهی است میتواند نامش را ماندگار کند ولی برخی در حدی با کارهای پسندیده و نیک عجین میشوند که میتوان گفت حتی روی کار خیر را هم سفید میکنند.
در طول زندگی خود همواره با انسانهایی مواجه شدیم که روح بلندی دارند و باوجود اینکه کار خیر بیشتر وقتشان را درگیر خود میکند اما شاد هستند و با اطمینان میگویند هرچه دارند هم از اثرات این کار خیر است.
*بانوی فرهنگی و خیر
در این گزارش به سراغ معلمی رفتیم که حتی واژهها هم در مقابل اقدامات خیرخواهانهاش سر تعطیم فرودآورده است، نمیتوان گفت تعهد است ایثار یا از خودگذشتگی ولی آنچنان با شغلش عجین شده که در سالهای خدمتش در کنار تدریس به نوعی نماد عینی ایثار و از خودگذشتگی است.
آذر سرخابی متولد سال ۱۳۵۱ که اکنون بهعنوان دبیر زبان و ادبیات فارسی در مدرسهای در شهرستان بابل مشغول به فعالیت است از سال ۷۱ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و طی این سالها در بندرعباس، بندرلنگه، خرمآباد و شهرستان بابل خدمت کرد.
این بانوی فرهنگی و خیر که ۲۱ عدد گوشی هوشمند را در ایام کرونایی که کلاسهای درس تعطیل شد و دانشآموزان ازطریق فضای مجازی با معلمان خود در ارتباط بودند به دانشآموزان بابلی هدیه کرد،در همان ایام تهیه گوشی برای فرزندشان به یک معضل جدی و نگرانی اصلی برایشان تبدیل شد و بهنوعی شرمنده فرزندشان هم شدند و ازطرفی نمیتوانستند از گوشی دوست یا همکلاسی خود هم استفاده کنند به همین دلیل تصمیم به این کار گرفتیم.
پس از اینکه این گوشیها تحویل دانشآموزان شد خانوادهها تماس میگرفتند و تماسهایشان همچنان ادامه دارد بهویژه زمان کارنامه میگویند اگر این گوشی نبود شاید فرزندمان قبول نمیشد حتی دانشآموزی تماس گرفت و گفت معدل من ۱۹.۸۱ شده و نمیدانم چگونه باید تشکر کنم فقط میتوانم بگویم که این دانشآموزان زرنگ بودند و ما به موقع به دادشان رسیدیم.
*نخل؛ رویایی که رنگ واقعیت گرفت
شادمانی و آرامش خانوادهها از همه چیز برایم مهمتر بود، آنها زمانیکه دیدند فرزندانشان گوشی به دست وارد کلاسهای مجازی میشوند با اشک شوق از ما قدردانی میکردند و ما هم از اینکه قلب دانشآموزان را شاد کردیم خوشحال هستیم و هر زمان به یاد حرفهای مادران میافتد نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم.
البته این معلم فداکار همه این اقدامات را مدیون گروه خیریه نخل است که از زمانیکه کارش را در روستای محروم نخل ناخدای بندرعباس آغاز کرد اقدام به تاسیس این گروه کرد؛ از زمانیکه یادش است دو آرزو داشت یکی اینکه سرپرست مهدکودک شود و دو اینکه به مردم وام دهد به همین دلیل قدم در این مسیر گذاشت؛ چراکه اعتقاد داشت و دارد که با همکاری و اتحاد میتواند همه کارها را به بهترین نحو پیش برد.
الان گروه نخل ۱۱۴ عضو دارد که البته همه آنها فرهنگی نیستند گذری به ۲۸ سال پیش میزند زمانیکه از نزدیک با دانشآموزانی آشنا شد که در عمق محرومیت بسر میبرد حتی توان خرید لوازم ابتدایی خواندن و نوشتن را هم نداشتند و در آن سالها حتی دانشآموزان در تغذیه خود دچار مشکل بودند که در کنار سایر همکاران مبالغ تغذیه را جمعآوری میکرد و در مدرسه تغذیه دانشآموزان را برعهده میگرفت در پایان هم همه این مبالغ را جمعآوری کرده و در اختیار دانشآموزان قرار میداد؛ بهطوریکه حضور غیاب کلاسش پولهای تغذیه دانشآموزان بود البته همه این اقدامات را مدیون همراهی همه همکاران دانست.
*سبد مهربانی
سبد مهربانی در مدرسه از دیگر اقدامات گروه نخل بود که حتی ایام هفته را باعنوان ماکارونی، رب و سایر اقلام خوراکی تعریف کردیم که دانشآموزانی که با مشکلات مالی مواجه بودند بدون اینکه دوستشان متوجه شود این بستههای غذایی را دریافت میکردند.
طی این سالها احساس میکنم آرزوی کودکیام به حقیقت تبدیل شد و با خوشحالیشان خوشحال و با دردهایشان میگریم؛ چراکه دردهایشان را به خوبی احساس میکنم پدری که کارگر و بیکار است یا مادری که سرپرست ندارد حتی عید امسال که دانشآموزان ناراحت پدر و مادرهایشان بودند که برخی بیکار شدند به فکرمان رسید که بسته غذایی را تدارک ببنیم و در اختیار خانوادهها قرار دهیم حتی مادری که قرار بود بسته را تحویلش دهم وقتی شماره مرا روی گوشیش دید میگفت در شرایطی بودم که هیچ چیزی در منزلم نداشتم و به این فکر میکردم که به فرزندم بگویم که چیزی در خانه نداریم که شماره شما روی گوشی من افتاد..
*در خدمت دانشآموزان کمبضاعت هستم
این معلم در گفتوگو با فارس میگوید: از بدو استخدام در خدمت دانشآموزان کمبضاعت بودم و از نیازهایشان خبر داشتم و در شرایط کرونایی امسال نیز تهیه سبدکالا و گوشت برای سال نو و ناهار روز سیزده بهدر را با کمک همکاران و خیران «گروه نخل» داشتیم و همچنین در جریان آموزش مجازی دریافتیم یکی از نیازهای فرزندان گوشی هوشمند است.
در اصل ما در جهت اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش گام برداشتیم به این دلیل که چون آموزش و پرورش دوبال بوده و هردوبال باید تقویت شود و آموزش تنها یعنی تبادل اطلاعات و این پرورش صحیح است که حرکت رادرجهت درست رهنمون میشود؛ باید گفت اگرمدارس ما فقط به علوم فکری و ظاهری بپردازند دانشآموزان این امانتهای الهی به ندای حق به خوبی جوابگو نخواهند بود.
آذر سرخابی اضافه میکند: در طول این سالها شاهد همکاری و همراهی خوب اعضای گروه نخل که بیشتر دوستان فرهنگیحتی بازنشستهها و دانشآموزان قدیم و جدید و خانواده و بعضی اطرافیان دانشآموزان هستند بودیم، باید بدانیم مردم ما اگر اعتماد کنند کن فیکون میکنند و دانش آموزان و دوستان نخلی من این مهم را در طول این سالها به عینه اثبات کردند.
ما هر روز و هر هفته در بندرعباس روز و هفته نیکوکاری داشتیم البته در این مسیر جا دارد از دوستان خوبم در منازل سازمانی فرودگاه و بهویژه آقای پاکنژاد مدیرفرودگاه بندرعباس تشکر ویژه داشته باشم که هرروز صندوق ماشینم را پر از خوراک، پوشاک و موادشوینده میکردند و راهی کلاس میشدم و به خانوادههایی که از قبل مدیر دبیرستان اطلاع داده بود اهدا میشد
خرید از کودکان و جوانان کنار خیابان و معابر از دیگر اقدامات بود و حتی سال گذشته به سه نانوایی محل ماهانه پول میدادیم و افراد بیبضاعت با دادن مشخصات دوراز چشم دیگران تحویل میگرفتند.
این معلم به نذرهای مختلف در گروه اشاره میکند و میگوید: اکثرا نذر نان و یک هفته قبل از بازگشایی مدارس نذر شوینده داریم در کناز نذر گوسفند، خوراک نذری، نذر نهال و اسباببازی به کودکان بیمار و اعزام زیارت اولی به مشهد شاید جالب باشد که دوستی خواب دید مادر مرحومشان خربزه میخواستند که در گروه اعلام کرد برای نیازمندان خربزه خریداری شود.
در طول سالهای گذشته همسرم بسیار همکاری دارند و همیشه کنارم بودند و هستند و من اگر ثوابی میبرم بخاطر آزادی عملی است که همسرم میدهند.
*کار خیر فرزندان
سه دختر دارم به نامهای صدف با لیسانس زبان، مرجان فوق لیسانس مدیریت صنعتی و ساحل کلاس هفتم است و یک نوه بنام دریا که وارد یک سال و نیم شده؛ بخاطر داریم دخترم مرجان وقتی دانشگاه مازندران درحال تحصیل بود بدون اینکه ما بدانیم به مدت یک ماه آن هم در سرمای زمستان بهجای سواری با مینیبوس بابلسر رفت و آمد میکرد و تمام این مدت کرایه را جمع کرده بود یک روز دیدم با یک پلاستیک وسیله وارد منزل شد و وسایل را به من داد و گفت اینها برای دختری هست که مرا به منزلشان بردی؛ از روز تا حالا حتی بیسکویت و خوراکیهایی که دوست داشتم را نتوانستک بخورم.
دخترم صدف و همسرش هم دائم درتوزیع وسایل کمک میکنند و دختر ۱۳ سالهام ساحل هربار کمی از پساندازش را به نخل میدهد و عروسکهایش را به بیماران امیرکلا هدیه میدهد؛ خوشحالم که فرزندانم هم ادامه دهنده این مسیر هستند.
همیشه قبل از اینکه به مسافرت بروم یخچال منزلم را خالی میکنم و وسایلش را در اختیار نیازمندان قرار میدهم هیچگاه فراموش نمیکنم که حدود سه سال پیش در راه شیراز بودم که خودم راننده بودم که تصادف بسیار بدی داشتم همه گفتند چگونه زنده ماندید و خودم هم برای من سوال بود که ناگهان چند دقیقه تلفنم زنگ خورد همکارم گفت وسایل یخچال را به خانمی تحویل میدادم دو دستش را بلند کرد و گفت هر کس این وسایل را فرستادخ خدایا سلامت بدارش، شاید باورتان نشود ولی تا خود تهران گریه کردم در این سالها چیزهای زیادی از این دعاها دیدم و واقعا از ته دل دعا میکنند.
موضوع مهم این بود در تمام طول مصاحبه حتی یک بار من نگفته و همیشه هر کاری بوده نام گروه نخل را به میان آورده است.
http://www.pasinehormozgan.ir/?p=19421