تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : khalilan
حوزه : آموزش و پرورش
شماره : 5591
تاریخ : ۲۸ دی, ۱۳۹۸ :: ۷:۰۶
شعبده‌بازی آقا معلم با ابتدایی‌ترین امکانات/ تدریس هنرمندانه و جهادی در «چم‌لپو» +تصاویر و فیلم

خبرگزاری فارس یاسوج-داریوش بهنیا؛ استان کهگیلویه و بویراحمد گر چه یکی از کم جمعیت‌ترین استان‌های کشور و از استان‌های کم وسعت ایران است اما از هر نظر خداوند به این استان و مردمانش نعمت و موهبت عطا کرده است.

استانی که بیش از 25 درصد از نفت و گاز کشور را در اعماق خاک خود ذخیره کرده است و 10 درصد از روان آب‌های کشور هم از همین جا سرچشمه می‌گیرد و بیش از همه این‌ها نیروی انسانی و مستعدی است که در گوشه گوشه ایران اسلامی مشغول به خدمت هستند.

اما همین استان کوچک و کم جمعیت و جمع و جور که می‌توانست با داشتن چنین نیروی انسانی خلاق و مبتکری در راه توسعه گام بردارد به دلیلا عدم توجه به فرزندان لایق خود قدم‌های زیادی از استان‌های برخوردار و توسعه یافته عقب مانده و برای رسیدن به این قافله چشم امید به فرزندان مستعد و پر تلاش خود دارد.

یکی از این فرزندان پر تلاش و سخت‌کوش و البته خوش ذوق و با سلیقه ایمان قمبری است که در بین جامعه فرهنگیان استان کهگیلویه و بویراحمد به عنوان معلمی خلاق و مبتکر و خوش ذوق و با سلیقه شناخته شده، قمبری اکنون در سطح ملی نیز به عنوان معلمی دارای ایده خلاقانه شناخته می‌شود.

در یکی از روزهای زمستان 98 در دفتر خبرگزاری فارس پذیرای این معلم جوان و خوش سلیقه بودیم تا بیشتر با اقدامات تحقیقی و پژوهشی و همچنین خلاقیت‌های آموزشی و تربیتی او آشنا شویم.

او متولد 18 آذرماه سال 72 در شهرستان لنده است سال 92 وارد پردیس شهید ایزدپناه شهر یاسوج شده و در همان ابتدا به عنوان پژوهشگر برتر شناخته می‌شود.

در کارهای فرهنگی در دانشگاه مثل ساخت فیلم و کلیپ سازی مستعد نشان می‌دهد و در خبرگزاری صدف یا همان صدای دانشجویان فرهنگی مشغول به فعالیت می‌شود.

قمبری می‌گوید قبل از آن که به دانشگاه بیایم در هیات‌های مذهبی فیلم و مستند می‌ساختم و مجری‌گری می‌کردم هر چه دارم از هیات‌ها و بسیج است و بعد از آن بود که در دانشگاه اخبار دانشگاهی را به صورت طنز درمی‌آوردم و هنگامی که در سال 96 فارغ‌التحصیل شدم به سمت فیلم‌سازی و تئاتر رفتم و هیچ گاه از عرصه هنر دور نشدم.

به عشق معلمی تحصیل در رشته فیزیک هسته‌ای را کنار می‌گذارد

قمبری از وقتی می‌گوید که هنوز وارد دانشگاه فرهنگیان نشده بود و استعدادش در زمینه ریاضی و فیزیک به گونه‌ای بود که در رشته فیزیک هسته‌ای پذیرفته می‌شود اما نه خودش وارد این رشته می‌شود و نه پدرش اجازه می‌دهد هر چند که بیش از هر چیز دوست داشت خبرنگار شود معتقد است که در این دولت نمی‌توان در رشته فیزیک هسته‌ای کاری کرد!

 کتاب‌های تربیتی و روانشناسی زیاد می‌خواند و حالا پسر درسخوان دیروز و معلم با وقار و مبتکر امروز داستان ما به جای این که دانشمندی در رشته فیزیک هسته‌ای شود با عشق و علاقه و نظر خود باید به یکی از محروم‌ترین روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد برود و این جایی نیست مگر «چم‌لپو» یکی از روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد.

قمبری می‌گوید امسال سال سوم تدریس است قبل از این که به عنوان معلم به روستای محروم چم‌لپو بروم به عنوان عضوی کوچک از گروه‌های جهادی در این روستاها حضور داشتم و اگر توفیقی در کار و زندگی و در تدریس دارم همه به واسطه روحیه جهادی است که از گروه‌های جهادی به ارث برده‌ام.

احساس می‌کنم که تدرس در روستا برکت زیادی دارد و جایی که محروم است بیشتر نیاز به کار دارد و با همه نداشتن‌ها به جای ناراحتی انگیزه بیشتری می‌گرفتم که بهتر درس بدهم.

ایمان می‌گوید بچه‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنم فکر می‌کنم خیلی بهتر از خودم هستند بچه‌هایی که ضرب دو رقمی در دو رقمی را خیلی سریع جواب می‌دهند و اکنون هم دانش‌آموزی دارم که قدرت تحلیل خیلی بالایی دارد چهارم ابتدایی است در مسائل اجتماعی وقتی چنین تحلیل در حوزه اجتماعی داشته باشد یعنی این که از خود ما خیلی بهتر خواهند شد.

با این جمله که می‌گویند معلم کم کاری می‌کند مخالف هستم بعضی مسخره می‌کنند  و می‌گویند معلم سر کلاس می‌خوابد که اعتقادی به این حرف ندارم چرا که معتقدم معلم نمی‌تواند کمکاری کند وظیفه و کار سنگینی دارد اما متاسفانه شیوه‌های کار متفاوت است خیلی از معلمان ما بی‌انگیزه هستند ممکن است مسائل مالی دلیل آن باشد که در کار اثر دارد ولی معلم اگر می‌خواهد انگیزه داشته باشد باید نگاهی فراتر از مادیات داشته باشد.

با دیدن تمثال حضرت آقا روحیه می‌گیرم

معلم جوان و مبتکر معتقد است عکس آقا در کلاسم جلوه‌گری می‌کند و هر وقت در کلاس احساس خستگی و درماندگی می‌کنم به این عکس نگاه می‌کنم و می‌گویم وظیفه دارم به مانند ایشان برای انقلاب و نظام و مردم تلاش کنم.

وقتی عکس آقا را در کلاس می‌بینم بیشتر حرکت رو به جلو و حرکت علمی مورد نظر ایشان به نظرم می‌رسد تاکیدی که روی نسل انقلابی آینده دارند.

می‌گوید: تربیت یافته بسیج هستم و به من یاد داده که باید از انقلاب و نظام محرومیت‌زدایی کنیم و این تفکر جهادی بسیار اثرگذار است و در فضای مجازی بیشتر به معلم جهادی معروف هستم.

به یکی از روستاها رفته بودم در زمان دانشگاه و خیلی از هم دانشگاهی‌ها کار عمرانی انجام می دادند اما من در همان جا هم به جای خالی کردن آجر و چاق کردن سیمان و کار با بیل و کلنگ با بچه‌های روستاها کار می‌کردم.

مدرسه زیاد جالبی نبود با کاغذ رنگی پنجره را تزیین می‌کردیم و یا نزدیک به ایام تعطیلی مدارس با آن بچه‌ها زبان انگلیسی کار می کردم که الان هم همان روش را در پیش گرفته‌ام و  کلاس‌های فوق برنامه زیاد دارم.

موفقیتش را در فرهنگ بسیجی می‌داند و می‌گوید: فرهنگ بسیجی را به صورت غیر مستقیم به بچه‌ها انتقال می‌دهم حتی در درس ریاضی و فارسی و علوم، مثلا در درس فارسی آرش کمانگیر را سریع به حس میهن‌دوستی  وصل می‌کنیم و این حس را به نظام و انقلاب و از همانجا به بسیج ربط می‌دهم.

از تلفیق هنر و آموزش و کارهایی که انجام داده می‌گوید یک سری کارها هستند که به چشم نمی‌آیند برای درس انشای بچه‌ها کاردستی با فیبر درست کردم که بچه‌ها ابتدا بیایند و انشای خود را بخوانند و سپس داخل تلویزیونی که با فیبر ساخته‌ام بروند و از انشای خود دفاع کنند.

دانش‌آموز بیار؛ مجری و بازیگر تحویل بگیر

یا اینکه با مدلی شبیه تلویزیون نمایشی می‌سازیم، دانش‌آموزانی را می‌آورم به یکی می‌گویم شما مجری و دیگری کارشناس درس علوم و در مورد فلان آزمایش مجری باید از کارشناس توضیح بخواهد تا به این ترتیب آزمایش در ذهن بچه‌ها به خوبی نقش ببندد و هم هنر مجری‌گری و سخنوری را به آنها یاد می‌دهم که واقعا تاثیرگذار است و چنین جاهایی است که انگیزه می‌گیرم و هیچ گاه هم منتظر تشویق آموزش و پرورش نیستم و انگیزه خود را از آن جا نمی‌گیرم.

 ایمان می‌گوید: دانش‌آموزهای کم رو با چنین تکنیک‌هایی اعتماد به نفس آن‌ها زیاد می‌شود و در درس هنر معتقدم فقط نقاشی کردن جز درس هنر نیست بلکه مجری‌گری و تئاتر و سرود و بازی در فیلم هم جزئی از درس هنر است.

در همین زمینه کارهایی در زمینه فیلم‌سازی انجام شده تاکنون چندین فیلم ساخته‌ام که اولین آن‌ها فیلم «هابیل و قابیل» بود که در جشنواره بین‌المللی فیلم رشد این فیلم تندیس بهترین فیلم از نگاه هیات داوران را کسب کرد.

 او می‌گوید: فیلم هابیل و قابیل در مورد تنش بین 2 دانش‌آموز سر کلاس است که می‌خواهند در یک تئاتر بازی کنند و یکی دوست دارد نقش هابیل و دیگری نقش قابیل را بازی کند کسی که نقش هابیل را به او داده‌اند نقش خود را دوست ندارد و تعارضی بین آن‌ها پیش می‌آید و این گونه تحمل افکار مخالف را درک خواهند کرد.

فیلم دوم خط‌کش بود که بیشتر مخاطب آن معلمین سخت‌گیر است و هنوز ارزشیابی قدیمی و کیفی را در دستور کار قرار می‌دهند. 

از او می‌پرسیم خودت هم برای تنبیه از خط‌کش استفاده می‌کنی؟ که می‌گوید: خودم از خط کش زیاد استفاده نمی‌کنم و همه ایراد می‌گیرند و می‌گویند خیلی خوب و ریلکس هستنی

می‌گوییم پس چطور بچه‌ها را تنبیه می‌کنی که می‌گوید: روش تنبیه بیشتر گرفتن صمیمت خودم از دانش‌آموز است وقتی با او سرد می‌شوی می‌فهمد.

 خلاقانه‌ترین روش برای تنبیه!

برای تنبیه امسال یک صندلی تفکر گذاشته بودم رو به دیوار و پشت به بچه‌ها و روی کاغذ جلوی چشمش هم نوشته بودم بنشین و خوب فکر کن یک ربع ساعت هعب کار بد خود فکر کرده و رفتار بهتر را فکر کن.

 از او می‌پرسیم برای تشویق با دست خالی چه می‌کنی که در جواب می‌گوید: معمولاٌ با مسوولیت دادن و انتخاب خوب‌ها به عنوان نماینده و برگزیدن به سمت مسوول کتابخانه و مسوول ستاره زدن بجه ها را تشویق می‌کنم یک تشویق ویژه هم دارم و دانش‌آموز خوب را بعد از ظهر با خودم بیرون می‌برم و با همدیگر سینما و جاهای دیدنی می‌رویم البته یک دانش‌آموز پیش فعال هم دارم که قرص مصرف می‌کند و شیطنت دست خودش هم نیست و این گونه او را تشویق می‌کنم. 

الان بحث نمره‌ها کیفی است از ستاره استفاده می‌کنم و آخر ماه ستار‌ه‌ها را شمارش می‌کنم و دانش‌آموزی را که خوب بوده از جیب خودم و هزینه خودم تشویق می‌کنم با اولیا هم ارتباط خوب و تنگاتنگی دارم هم در فضای مجازی و هم در فضای مدرسه و معمولا دید مثلثی دارم یعنی که باید هر سه ضلع با هم باشیم.

یکی از فیلم ها مغز مریض است که در روستای جاورده گرفتیم بچه‌ای که فقط با لب تاپ و تبلت بازی می‌کند و در کلاس همه چیز از جمله معلم و کلاس را زامبی می‌بیند و اینگونه او را به راه درست می‌کشانیم.

داستان هوشمندسازی کلاس درس در مدرسه‌ای که سیم برق نداشت 

قمبری به کمبودهایی که در مدرسه روستایی وجود دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی به آن مدرسه رفتم کلاس درس برق نداشت بعد از یکی دو ماه سیم برق را یکی از اولیا به کلاس آورد و بعد از آن بود که برای ارتقای کیفیت آموش پرژکتور و پرده سیار آوردیم و بچه‌ها چه قدر ذوق و شوق می‌کردند بچه‌هایی که تا پیش از این برق نداشتند حالا کلاسشان هوشمند شده است.

یکی از افتخاراتم این بود که پروژکتور به کلاس بردم در چم‌لپو با آن همه محرومیت هم کلاس درسم هوشمند بود این کار را با لب تاپ خودم انجام می‌دادم و هفته ای یک ساعت زنگ زندگی برپا می‌کردم بدون این که از برنامه درسی کم کنم و در این زنگ اهدافی که فراتر از کتاب هستند مثل مسائل اخلاقی و عقیدتی را به آن‌ها یاد می‌دادم.

در بحث اعتقادات دانش‌آموزان از اعتقاد به نبوت آغاز کردم و فیلم انیمیشن از پیامبرانی مثل حضرت ابراهیم و نوح و موسی و پیامبر اسلام را برای بچه‌ها به نمایش می‌گذارم و از مجرای نبوت روی اعتقادات آن‌ها کار می‌کنم.

از قواعد و قوانین آموزش و پرورش و دست و پاگیر بودن آن‌ها انتقاد می‌کند و معتقد است: قواعد و قوانین آموزش و پرورش دست و پاگیر است به محتوای کتاب‌ها انتقاد دارم زیرا حجم آن‌ها زیاد است بچه‌ها کشش ندارند و روزی یک صفحه بیشتر نمی‌توان ریاضی درس داد به خصوص در کلاس ششم که خیلی مطالب و حجم سنگین است لازم نیست بعضی از مطالب در ابتدایی گفته شود در ابتدایی باید بیشتر تمرکز روی زندگی و شیوه‌های تربیتی باشد و همین دست و پای معلم را می‌بندد.

مثلا می‌خواستم بچه‌ها را از روستا به شهر قدیمی دهدشت ببرم تا آثار باستانی را ببینند که باید مجوز گرفته شود و بچه‌ها چون مختلط هستند باید دو سرویس جداگانه باشد و هر ماشین باید دو نفر مراقب داشته باشد که بعضی وقت‌ها به دلیل سختی ها در ارائه مجوز با مسوولیت خودم این کار را می کردم چرا که تهران نشینان چم‌لپو را نمی‌بینند و قانون تهران برای بچه‌های جاورده به یک اعمال می‌شود.

ایمان که خود قانون‌مند بوده و معتقد به نقشه راه است در خصوص سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش می‌گوید: بعضی‌ها خودشان به سند تحول اعتقادی ندارند مصداق آن وقتی یک نفر آمده بودد که سند را تبیین کند؛ جالب اینکه خودش سند را مورد تمسخر قرار می‌داد لذا برای اجرایی کردن این سند باید بسترها آماده باشند و باید معلمی متناسب با این سند بسازیم.

داستان خاطره‌انگیزترین روز تدریس/حرفی که به مذاق آقا معلم خوش نیامد

آقا معلم داستان ما به خاطره انگیزین‌ترین روز تدریس خود در طول این سه سال اشاره می‌کند؛ روزی که دانش‌آموزان روستایی را برای تماشای فیلم به سینما بردم تا شاهزاده روم را تماشا کنند ذوق بچه‌های روستایی خیلی به دلم نشست و بعد از آن روز دیدم که چه انگیره‌ای گرفته‌اند.

تلخ‌ترین روز هم در چم‌لپو بود، دانش‌آموزی داشتم که معمولا بی‌حال بود بعد از ظهرها می‌گفتم که باید برای ریاضی و تمرین تئاتر بیایند دانش‌آموز با حرف خود در ذوق من زد وقتی که گفت «آقا اجازه؛ تئاتر را برای چه می‌خواهیم».

آیا دلسرد هم می‌شوی؟: بیشتر آموزش و پرورش خودش آدم را دلسرد می‌کند برای ساخت فیلم آخری 7 روز دوربین کرایه کردم روزی 300 هزار تومان این فیلم به جشنواره پرسش مهر رفت و اول شد و جایزه آن یک هدیه 150 هزار تومانی  بود!! که این جایزه را در یک همایش هم به من ندادند جایزه را دادند دست یک راننده که دم در مدرسه تحویلم دهد!.

کم سلیقگی خودشان را نشان دادند فیلم ساختیم و اول شد، چرا باید این گونه باشد به خصوص وقتی کسی فراتر از مسوولیت خود کار می‌کند اما این چیزها خیلی برایم خیلی مهم نیست.

آقایان از کسانی تجلیل می‌کنند که در خط و باند خودشان بوده و هم سلیقه سیاسی آن‌ها باشند در حالی که در طول دو سال سه رتبه و مقام برتر کشوری کسب کردم.

یکی رتبه برتر تدریس و دیگری تندیس جشنواره فیلم هابیل و قابیل و اختراع برگزیده تخته پاک‌کن الکترنیک اما حرکتی از سوی مسوولان استانی ندیدم حداقل جای یک تشویق کلامی داشت قطعا سیاسی کاری است که نه از استان و نه از وزارت چیزری ندیدم اما آموزش و پرورش منطقه خدایی حمایت کرد.

معلم جوان و خلاق اما دردمند می‌گوید: چرا آموزش و پرورش نباید دوربین داشته باشد و در اختیار معلمش قرار دهد تا با آن برای کشور و استانش افتخارآفرینی کند.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری تحلیلی پسین هرمزگان محفوظ می باشد.