تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : khalilan
حوزه : آموزش و پرورش
شماره : 3438
تاریخ : ۳ دی, ۱۳۹۸ :: ۱۰:۱۳
خشونت، بهای سنگین ناکامی های تلنبار شده

با این وجود، تفاوت های زیادی از دیدگاه حقوقی، جامعه شناسی و روان شناسی وجود دارد، که دست یابی به راهکارهای مقابله با خشونت و پیشگیری از آن را سخت و پیچیده می کند. در این شرایط، رسانه می تواند به عنوان یک واسطه، به این مسأله ورود کرده و با تمرکز بر ریشه ها و محرک های بروز خشونت در جامعه، برای رسیدن به راهکارهای اساسی در زمینه مقابله با افزایش خشونت در جامعه تلاش کند.

در راستای دستیابی به این منظور، میزگرد تخصصی واکاوی علل افزایش خشونت در اصفهان و راهکارهای مقابله با آن، هم‌زمان با روز جهانی عاری از خشونت و افراطی‌گری، به میزبانی خبرگزاری ایسنا منطقه اصفهان برگزار شد.

محمدرضا قنبری معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان اصفهان، مجتبی ناجی معاون اجتماعی اداره کل بهزیستی استان اصفهان، سرهنگ جواد درستکار رئیس روابط عمومی نیروی انتظامی استان اصفهان، سرگرد علیرضا زارعان کارشناس اداره مطالعات و برآورد اجتماعی پلیس اصفهان، رضا اسماعیلی عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اصفهان و ملینا شیرانی پزشک روان‌شناس بالینی میهمانان این میزگرد دو ساعته بودند و به بیان دیدگاه‌ها و نظرات خود پرداختند که در ادامه مشروح آن را می خوانید.

براساس آخرین آمار پزشکی قانونی استان اصفهان، میزان مراجعات ناشی از نزاع و درگیری در اصفهان بالا رفته و در ۶ ماهه اول امسال نسبت به سال قبل، حدود ۱۰ درصد افزایش داشته است. در همین حال، اعلام شده که اصفهان رتبه دوم را بعد از تهران در زمینه نزاع و درگیری دارد. این آمارها نشان می دهد که آستانه تحمل افراد در اصفهان پایین آمده است. سوال اصلی این است که آیا خشونت دیدن و خشونت ورزیدن را می توان زنگ خطری برای اصفهان دانست؟

قنبری: دو موضوع را باید مورد توجه قرار دهیم، نخست این که تعداد مراجعان به پزشکی قانونی نمی تواند معیاری برای این باشد که میزان نزاع در یک استان رو به افزایش است. حتی اگر استان اصفهان بعد از تهران دارای بالاترین مراجعات به پزشکی قانونی باشد، این موضوع می تواند از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گیرد. یکی از مسایلی که در مراجعه به پزشکی قانونی باید به آن توجه شود، مباحث فرهنگی است؛ به این معنا که ممکن است در استانی مثل اصفهان افراد، به محض این که کوچکترین آسیبی به آنها وارد می شود، از طریق مراجعه به مراجع قانونی بخواهند موضوع را دنبال کنند. اما در یک استان دیگر، افراد از طریق برخوردهای شخصی یا طایفه ای اقدام می کنند که در اصطلاح به آن دادگستری های خصوصی می گوییم. بنابراین اولاً در حوزه آمار، نمی توان به جرأت اعلام کرد که دومین استان پر خشونت در کشور هستیم و اگر بخواهیم تحلیل دقیق تری داشته باشیم، باید آمار مراجع انتظامی را هم در کنار پزشکی قانونی قرار دهیم. همچنین آمار دستگاه قضایی و گاهی مراجعان اداره کل بهزیستی استان را هم بررسی کنیم و از یک جامعه آماری دقیق، خروجی داشته باشیم.

نکته دوم این است که با توجه به آمار سیستم قضایی، خشونت را جزو ۱۰ اتهام اول دادگستری استان نمی دانیم. پرونده های وارده در سیستم قضایی ثبت می شود و این آمار به صورت سالانه، نیم سال و حتی ماهانه رصد می شود. حوزه خشونت اکنون، جزو ۱۰ اتهام اول نیست، بلکه در رتبه های بعدی قرار دارد. البته در برخی استان ها اینگونه نیست که نیاز به تأمل دارد، اما اصفهان جزء این استان ها نیست. لازم به توضیح است که عنوان مجرمانه ای به نام خشونت نداریم. خشونت، گونه های مختلفی دارد؛ در ترمینولوژی حقوق، دسته بندی های مجرمانه با آنچه در علم جامعه شناسی و روان شناسی وجود دارد، متفاوت است، بنابراین اصلا عنوان خشونت نداریم، اما جرایمی که ناشی از خشونت است؛ مثل قتل، آدم ربایی، سرقت های همراه با آزار و اذیت و ... به عنوان خشن ترین جرایمی که می شناسیم جزو ۱۰ اتهام اول ما نیست. بنابراین این که گفتم خشونت جزو ۱۰ اتهام اول استان نیست بر اساس عناوین مجرمانه ای است که رصد شده اند.

اما نکته سوم این که خشونت حتی به اندازه بسیار اندک، یک خطر به شمار می آید، چون اگر بخواهیم خشونت را دسته بندی کنیم خشونت های جسمی، عاطفی و روانی و خشونت های جنسی وجود دارد که حتی یک مورد آن هم خیلی زیاد است و قطعا باید برای آن چاره اندیشی شود.

اسماعیلی: برخلاف صحبت های گفته شده باید یادآور شوم که بر اساس آنچه مرکز رصد اجتماعی وزارت کشور گزارش کرده و مورد انتظار هم نیست، اصفهان در زمینه خشونت از جایگاه بالایی بین استان های کشور برخوردار است. البته نوع خشونت ها نیز متفاوت است و شامل عنوان هایی مانند آزار در حوزه خانواده، سالمندان، کودکان و همسر آزاری می شود که کمیت آنها در اصفهان بالاست. البته درست است که برای رسیدن به آمار واقعی، نیازمند با هم نگری آمار بخش های مختلف هستیم، ولی این آمار رسمی را هم در اختیار داریم. خشم در جامعه ای به وجود می آید که افراد در برابر شرایط ناخوشایندی قرار می گیرند و با ناکامی روبرو می شوند. از این نظر اگر درباره ناخوشایندی، تأمل و تفکر کنند و واکنش هایی در پیش بگیرند که موجب صدمه زدن و آزار دیگران شود، موضوع وارد عرصه آسیب شناسانه می شود. صدمه زدن و پرخاشگری هم می تواند به صورت توهین، تهدید، طعنه زدن، مسخره کردن و یا به شکل جسمی و فیزیکی همراه با درگیری ها و نزاع های جسمی باشد. اگر خشونت با ابزار و وسایل برنده و خطرناک و در سطح وسیع تر همراه شود، هم آزار نسبت به خود فرد است و هم آسیب هایی مثل خودکشی، قتل و تجاوز را پوشش می دهد که جای تأمل دارد.

ناجی: معتقدم قبل از پردازش آمار افزایش نزاع، باید به سراغ متخصصانی برویم که آن را تحلیل کنند، گاهی تیتر زدن رسانه ها اگر حساب شده نباشد باعث ترویج خشونت یا آسیب های اجتماعی می شود. اعلام خبری مثل افزایش ۱۰ درصدی نزاع، به خودی خود به مخاطب القا می کند که خشونت رو به افزایش است. این که می گویند آمار خشونت در اصفهان بالاست، شاید به این دلیل است که اصفهان در گذشته پایتخت و دارای امکانات زیادی بوده، هم اکنون هم ۱۰ درصد صنعت کشور اینجاست، ولی نرخ بیکاری اصفهان ۲ درصد بالاتر از میانگین کشور است. از سوی دیگر در شهر ما شاخص اعتماد اجتماعی وضعیت نابسامانی دارد، حتی در اعتماد بین فردی و در کانون خانواده و زن و شوهرها و والد و فرزند. اگر تصور کنیم که در اصفهان نرخ شیوع خشم و خشونت بالاست، همین تصور کافی است که منجر به افزایش خشونت شود. می دانیم که در بعضی از استان ها خشونت خیلی بیشتر از اصفهان است، ولی امری عادی به نظر می رسد و به مراجع قضایی و انتظامی ارجاع نمی شود، بنابراین باید ویژگی های بوم شناسی را در کنار ارائه آمارهای خام در نظر بگیریم.

 درستکار: آمار نزاع و درگیری از چند جنبه می تواند مورد بررسی قرار گیرد، گاهی افراد به دادگستری یا پلیس مراجعه می کنند و نزاع را اعلام می کنند، گاهی هم نزاع در خانواده شکل می گیرد یعنی اگر بخواهیم نزاع را مورد بررسی قرار دهیم گستردگی بسیار زیادی پیدا می کند. اما از نظر آماری اگر بخواهیم نگاه کنیم، مواردی که با پلیس در میان گذاشته شده نشان می دهد که ۶۰ درصد نزاع و درگیری های کل استان با خشونت در ارتباط بوده  است. نکته دیگر این که تماس هایی که با پلیس گرفته شده در حوزه نزاع و درگیری ها در بازه زمانی از ساعت ۱۲ تا ۱۴ بیشترین درصد را به خود اختصاص داده، بعد ساعت ۱۶ تا ۱۸ و ۲۰ تا ۲۲. این سه بازه بیشترین درصد نزاع را به خود اختصاص داده است. البته قرار نیست در این حوزه، آمار افزایش یا کاهش نزاع ها را بررسی کنیم، چون آمارها در نوسان است، مثلا سال ۹۷ نسبت به ۹۶ بیشتر نزاع و درگیری داشته ایم و در ۸ ماهه ۹۸، تا ۶ درصد کاهش داشته ایم. بنابراین نمی توانیم نزاع و درگیری را با عنوان و آمار مراجعان به پزشکی قانونی یا دادگستری را در نظر بگیریم، به ویژه آنکه بسیاری از خشم و خشونت ها در خانواده جزء آماری است که ممکن است هیچ جا اعلام نشود و مهم تر از همه این که باید بحث کارشناسی کنیم که با چه راهکارهایی می توانیم خشونت را کاهش دهیم.

تعریف خشونت چیست و اصولا چه رفتاری را می توان در جامعه رفتار خشونت آمیز تلقی کرد؟

اسماعیلی: خشم از منظر اجتماعی، یکی از اصلی ترین احساسات اجتماعی است که همراه با احساس همدلی، همکاری و هم پوشی وجود دارد. یعنی گاهی جنبه های مثبت آن را می بینیم، مثل زمانی که واقعه ای در کشور اتفاق می افتد و مردم با یکدیگر همراهی و همدلی می کنند، گاهی هم احساسات خشونت آمیز را می بینیم.

ناجی: خشونت فقط ارتکاب یک فعل نیست، بلکه گاهی ترک یک فعل هم آزار می شود، مثل این که واکسن مورد نیاز کودک تزریق نشود یا به مدرسه فرستاده نشود و نپرداختن نفقه به همسر. وقتی با این دید کلان نگاه کنیم، ممکن است رویکردمان متفاوت باشد و از رسانه انتظار داشته باشیم که راه های پیشگیری از خشم و خشونت را به مردم آموزش دهد. خشم یک احساس طبیعی است، اما وقتی به رفتار تبدیل می شود پرخاشگری است. افزایش خشونت کلامی و فیزیکی در جامعه نیز نشان می دهد که آستانه تحمل افراد بسیار پایین آمده و منتظر یک محرک هستند. گاهی هم خشم، تلنباری از ناکامی های فردی، خانوادگی و اجتماعی است به ویژه در اصفهان که فردگرایی حاکم است و همه دنبال خودمحوری هستند و از سویی، منابع هم محدود است و همه نمی توانند رتبه یک کنکور شوند یا در فراخوان استخدامی پذیرفته شوند، پس احتمال ناکامی افزایش می یابد و منابع اجتماعی نیز با توجه به این که به عنوان یک شهر برخودار شناخته می شویم، بسیار محدود است.

قنبری: بعضی بر این باورند که باید خشم از بین برود، ولی خشم یک حالت طبیعی انسان است، مثل شادی و نمی توان گفت کسی خشمگین نشود، اما باید خشم را مدیریت و کنترل کند. این رفتار ارزشمندی است که نیاز به آموزش دارد، چون مهارتی است که از طریق آموزش به دست می آید و می تواند به کاهش رفتارهای مجرمانه کمک کند.

شیرانی: درباره خشم و خشونت و پرخاشگری سه اصطلاح متفاوت از نظر فنی و تخصصی وجود دارد. خشم یک احساس و هیجان طبیعی است که همه ما افراد آن را تجربه می کنیم، درحالی که پرخاشگری یک آسیب است که فرد از مجراهای بیمارگون ابراز می کند که می تواند پرخاشگری کلامی و فیزیکی را در بر بگیرد. خشونت یک مفهوم گسترده تر از پرخاشگری دارد، وقتی می گوییم خشونت، الزاماً منظور ما کتک کاری و جرم و جنایت نیست، بلکه چیزی است که ابتدا در ذهن افراد شکل می گیرد و در قالب یک طرح است و همانطور که از ریشه لغت معلوم است، خشن بودن این است که دیدگاه فرد به آدم های اطراف خودش خوب نیست و آنها را ارزشمند نمی داند یا خودش را ارزشمند نمی داند.

ریشه های بروز خشونت در جامعه را در چه زمینه هایی باید جست و جو کرد؟

اسماعیلی: درباره زمینه هایی که موجب بروز این احساس می شود باید گفت که هر چه میزان نا امیدی در جامعه افزایش یابد و ناکامی های اجتماعی در سطح رسیدن به هدف بیشتر شود، موضوع پرخاشگری و خشونت افزایش می یابد. اگر نظام مدیریت اقتصادی و اجتماعی نتواند بین اهدافی که در جامعه است و وسایل و شیوه های رسیدن به هدف یک رابطه منطقی برقرار کند و ابزارها و امکانات لازم را برای رسیدن به اهداف در جامعه فراهم کند، جامعه با یک احساس ناکامی روبرو می شود و این ناکامی در عرصه جمعی منجر به بروز خشونت می شود. در ناآرامی های اخیر نیز طیف وسیعی از رفتارهای خشونت آمیز را در جامعه دیدیم. اگر در نظام اجتماعی نتوانیم انسجام، وحدت، همدلی و مشارکت اجتماعی را ایجاد کنیم و افراد انطباق اجتماعی نداشته باشند، وارد مرحله ای می شویم که افراد احساس تعلق به جامعه نداشته و دچار بیگانگی اجتماعی شده، به همین دلیل وارد فرایند خشونت آمیز می شوند. بخشی از خشونت اجتماعی به دلیل پایین بودن تاب آوری و آستانه تحمل اجتماعی است و بخشی به دلیل ضعف سیستم اخلاقی و کاهش همدلی در جامعه که همگی می تواند زمینه افزایش خشونت را فراهم کند. باید لایه های خشونت را در جامعه جدا کنیم، شاید بیشترین خشونت های فردی که در قالب نزاع ها و دعواها اتفاق می افتد و بسیاری از آنها به سیستم انتظامی و قضایی نمی رسد، محدود به همان برخوردهای کلامی مثل توهین ها و هجوم های کلامی یا طعنه زدن، مسخره کردن و تکه انداختن می شود که همگی رفتارهای خشونت آمیز تلقی می شود. اما بخش هشدار دهنده خشونت در زمینه آزارهای کودکان و همسرآزاری و حتی سالمندآزاری است که برای بهسازی نظام خانواده و تعاملات اجتماعی نیازمند آموزش و مهارت های کنترل و مدیریت خشم هستیم.  

قنبری: به اعتقاد من، مهم ترین عامل خشونت در جامعه عدم آگاه سازی افراد جامعه و نبود مهارت های لازم در میان افراد جامعه است. یکی از مهارت هایی که انسان باید داشته باشد مهارت کنترل خشم است باید در این حوزه کار کنیم، یعنی اگر فرد بتواند خشم خود را مدیریت کند. یا در حوزه خشونت های عاطفی روانی و خشونت های کلامی مثل فحاشی پس از وقوع تصادفات رانندگی، نشان می دهد در حوزه فرهنگسازی ضعیف عمل کرده ایم. تصادف یک جرم غیر عمد است که اتفاق می افتد، اما مردم متاسفانه زود به خشم می آیند و از آن بدتر این که نمی توانند خشم خود را کنترل کنند. و یا آموزش در حوزه خانواده، که گام نخست است، به طوری که نوجوان و جوانی که از خانه بیرون می آید و با خودش سلاح سرد حمل می کند ریشه این مشکل به کم کاری نهادهای مختلف برمی گردد از جمله نهاد مقدس خانواده.

 زارعان: عوامل جامعه شناختی، روان شناختی، سیاست گذاری، اقتصادی و فرهنگی در این زمینه تاثیرگذار است. به اعتقاد من مهاجرت، حاشیه نشینی و بیکاری در بروز خشونت بسیار تاثیرگذار است و باید به این عوامل توجه داشت. همانطور که اشاره شد همه فکر می کنند اصفهان کلانشهری برخوردار و قطب صنعتی کشور است، ولی می بینیم که نرخ بیکاری در اصفهان در حال افزایش است و همین عامل، زمینه بروز معضلات اجتماعی را افزایش می دهد. به عنوان نمونه وقتی مرد در خانواده بیکار باشد باعث نزاع و درگیری می شود و همینطور جوانانی که بیکار هستند و ممکن است زمینه آسیب های اجتماعی و بروز رفتارهای خشونت آمیز برای آنها فراهم شود.

 درستکار: در جامعه ما همدلی خوب اتفاق نمی افتد و باعث می شود که در روابط بین فردی، مؤلفه های مختلفی مثل بخشش و تاب آوری را نبینیم و گاهی صرفاً قضاوت و انکار می کنیم، یا سعی می کنیم مقایسه کنیم. اگر دقیق تر بخواهیم نگاه کنیم این سوال پیش می آید که آیا درد حاصل از بیان کردن نیازهایمان بیشتر است یا درد حاصل از بیان نکردن نیازهایمان؟ به طور حتم درد حاصل از بیان نکردن نیازها، خشم ما را بالا خواهد برد؛ چه در فضای کار، چه خانواده، چه جامعه و چه فردی. در هر حوزه اگر شخصی نتواند نیازهایش را بیان کند و همچنین پیش زمینه هایی مثل ترس، مقایسه کردن یا بی توجهی و ... باعث می شود درد حاصل از بیان نکردن نیاز درونی فرد تلنبار شود. تا زمانی که این موضوعات اتفاق نیفتد باعث می شود خشم را درون خود داشته باشیم و زمانی می توانیم خشم خود را کنترل کنیم که مسئولیت همه احساسات، خواسته ها و نیازهای خود را بپذیریم و حرفمان را بزنیم و گفتگو کنیم.

شیرانی: بر اساس مکتبی که در روان کاوی شکل گرفته می گوییم چهار حالت در ذهن انسان وجود دارد: من خوبم تو خوبی. من خوبم توبدی. من بدم توبدی. من بدم تو خوبی. انسان های خوب جامعه راه خودشان را می روند، کسی که معتقد است خودش بد است و دیگران خوبند معمولا فرد سلطه پذیری است که هرچه دیگران بگویند می پذیرد. پس به این دیدگاه می رسیم که من بدم تو بدی، یا من خوبم و تو بدی، این دو دیدگاه باعث می شود، دیدگاه خشنی در فرد شکل بگیرد و واکنش ها بر اساس این قالب های ذهنی به وجود آید. ریشه این که فردی در ذهنش من خوبم تو بدی شکل می گیرد که در عدم ارزشمندی، عدم اعتماد به نفس و عزت نفس است، آنچه در اصطلاح روان شناسان سلف کانسپت گفته می شود و به تربیت افراد بر می گردد.

سوالی که در اینجا مطرح شود این است که بالاخره ریشه خشونت را باید در عوامل فردی و نبود آموزش ها و مهارت های لازم در افراد جامعه برای مقابله با خشم دید و یا اینکه این موضوع به عوامل بیرونی و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه برمی گردد؟

قنبری: به نظر من عوامل خشونت و محرک های آن دو دسته هستند؛ هم عوامل و محرک های درونی و هم محرک های بیرونی. بنابراین نمی توان فقط به یکی از این بخش ها پرداخت، یعنی اگر وارد حل مساله از جانب محرک های بیرونی شویم قسمت دوم مغفول خواهند ماند. در حوزه عوامل و محرک های درونی یک حوزه بسیار گسترده و بحث اختلالات و بیماری های روانی است که متاسفانه اکثراً وجود این بیماری ها را انکار می کنند. در این حوزه باید روان شناسان اظهار نظر کنند که راه حل چیست؟

دسته دیگر عوامل و محرک های بیرونی است که به اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دسته بندی می شود، نمونه ساده اش این است که اگر از مهاجرت جلوگیری کنیم قطعاً بسیاری از خشونت ها کاهش خواهد یافت، همچنین آلاینده های صوتی که گاهی یک بوق بلند و صدای بلند می تواند منتهی به اتفاقی شود که ما انتظار این واکنش را از فرد نداریم. موضوع جدیدتری در حوزه پیشگیری از وقوع جرم در دنیا مطرح است و آن هم آلاینده های بصری است. در دنیا درباره نقش معماری و شهرسازی در کاهش خشونت نظریه های مختلفی می دهند. مثلا همه ما دلمان می خواهد جایی برویم که بافت سنتی داشته باشد. جایی که خانه ها قدیمی است، حیاط های بزرگی دارد، پنجره های رنگارنگ دارد و سقف خانه ها بلند است احساس خوبی داریم. این موضوع را فراموش کردیم و در شهرها و آپارتمان هایی با سقف های کوتاه و تک رنگ زندگی می کنیم چون قانون آپارتمان نشینی اجازه نمی دهد واحدی نمایشی متفاوت از مجموعه اجرا کند. اسم این حالت را آلاینده های بصری می گذاریم که عدم توجه به معماری است. مسئولان و متولیان امر باید این موضوع را هم در نظر بگیرند و در حوزه های اقتصادی راهکارهایی باید اندیشید. وقتی فشارهای اقتصادی زیاد باشد طبیعی است، واکنش جامعه نسبت به مسایل هم بسیار شدید خواهد بود.

اسماعیلی: معتقدم ما بیشتر به دنبال محرک های بروز خشونت هستیم تا دنبال علت ها و زمینه هایی که منجر به خشونت می شود. ۷ مدل آسیب های اجتماعی را در تحلیل های جامعه شناختی داریم، اما همه این بحث ها نشان می دهد که به یک بن بست دیدگاهی رسیده ایم، حتی در حوزه های جامعه شناسی. آنچه اکنون با آن روبرو هستیم یعنی اگر بخواهیم از فردا شروع کنیم و کاری به علت ها و تحلیل ها نداشته باشیم، محرک ها هم مشخص هستند، نیازمند بازآفرینی در جامعه هستیم. باید قبول کنیم با روش هایی که در پیش گرفته ایم و با سیاست گذاری ها و مدیریتی که داشته ایم، اکنون نیازمند یک بازنگری جدی هستیم و این بازنگری جرأت می خواهد. سخت ترین چیز این این که ما بپذیریم در این مسیر یا ناکام بوده ایم، یا خطا رفته ایم و یا کارمان ناقص بوده است.

این بازآفرینی در حوزه اقتصادی بسیار مهم است، جامعه ای که از نابرابری در توزیع فرصت ها رنج می برد، همان هایی که در نظام ترقی و ارتقاء هیچ جایگاهی ندارند، راهی جز خشونت برایشان نیست. وقتی در جامعه می بینیم که توزیع فرصت ها و منابع ناعادلانه، نابرابر و مبتنی بر تبعیض است، این ها واقعیت هایی است که با آن روبرو هستیم. فرصت ها فقط اقتصادی نیستند، آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و... هستند، حتی دستیابی به خدمات مشاوره ای که هر ساعت ۱۰۰ هزار تومان است و کسی که یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد توان پرداخت هزینه مشاوره را ندارد، پس این بازیابی و بازتوزیع بسیار مهم است. نظام آموزشی و فرهنگی ما هم نتوانسته انسان تربیت شده مورد نظر را در دانشگاه و مدارس تربیت کند.

نظام آموزشی که مبتنی بر نابرابری و روش های آموزشی نادرست است. این همه سیستم های کمک آموزشی، نظام ما را با مشکل اساسی روبرو کرده اند، رقابت های منفی، کاذب، نادرست را ترویج داده ایم. حتی از وزارت آموزش و پرورش، جرأت و جسارت این که بتواند غول بزرگ اقتصادی کنکور را شکست دهد ندارد، نباید انتظاری داشته باشیم. با این که در ایران مسأله دانشگاه یک عارضه و آرمان نیست، آنچه که وجود دارد بازنگری های فرهنگی است، چون ما حداقل در یک بحران نظام معنایی به سر می بریم، این نظام معنایی که ما خلق کردیم نظام پاسخگوی افراد نیست؛ نه معلم، نه دانش آموز و نه کارمند.

چطور می توانیم مدارای اجتماعی و سطح تاب آوری را در جامعه افزایش دهیم؟

اسماعیلی: از دیدگاه جامعه شناختی، نیازمند تعادل بخشی به سیستم اجتماعی هستیم که افراد بتوانند خود را در قالب اهداف جامعه و سیستمی که روش و شیوه های رسیدن به هدف را تعیین می کند، قرار دهند و در این حالت تناسب منطقی تری را برقرار کنیم. از سوی دیگر فرهنگ تعامل و گفتگو در جامعه ما فلج است، حتی وقتی قرار است تصمیم اساسی برای جامعه گرفته شود، سیستم تصمیم گیرنده، هیچ فعالیتی در زمینه اغنا و گفتگو نمی کند؛ به این معنا که بخواهد این موضوع و پیامدهای آن را با کارشناسان و مردم مورد بررسی قرار دهد و از طریق گفتگو و دست یافتن به راه حل های منطقی بتواند جامعه را قانع کند. باید فرهنگ گفتگو را در نظام خانواده و آموزشی از کودکستان تا دانشگاه نهادینه کنیم و بتوانیم برای مهارت اجتماعی حل مساله، راه حل های بهتری را نهادینه کنیم، می توانیم بگوییم که در چند دهه آینده خشونت را در جامعه کاهش می دهیم. هرچه فرهنگسازی و جامعه پذیری بهتری داشته باشیم، شاخص سلامت اجتماعی نیز بهبود می یابد.

ناجی: اگر می گوییم نزاع و پرخاشگری در اصفهان زیاد است، باید عوامل بروز آن را بررسی کنیم. در بررسی های روان شناختی، عوامل فردی و خانوادگی بسیار مد نظر هستند. اگر بخواهیم درباره مسایل فردی و شخصیتی صحبت کنیم، این که افراد مهارت های مقابله با ناکامی استرس، تصمیم گیری و حل مساله را به دست نیاورده اند، زمینه ساز بروز ناکامی و بعد سرخوردگی و تنش و تعارض و خشونت از نوع پرخاشگرانه است. هر خشونتی لزوماً به معنای آسیب زدن نباید باشد، چون بسیاری از خشونت هایی که با آن روبرو هستیم جنبه تخلیه هیجانی دارد تا جنبه آسیب زدن؛ یعنی در خشونت تاکید می شود که حتماً باید نیت یا قصد آسیب رسانی در رفتار کسی که مرتکب خشونت می شود اثبات شود. ولی می بینیم که هدف فرد آسیب زدن نیست، بلکه برای دیده شدن و ابراز وجود این کار را انجام داده، چون نتوانسته از راه های دیگری ابراز وجود کند، نتوانسته قهرمان ورزشی، هنری شود و در دانشگاه پیشرفت کند، راهی برایش نمانده و حالا ابراز وجود این است که از موقعیت های منفی استفاده کند، بنابراین باید انواع خشونت را جدا کنیم.

 درستکار: آنچه در بیشتر مباحث آموزشی مطرح می شود این است که خشم خود را فرو ببر یا ببخش و گذشت و ایثارگری کن! درحالی که به نظر من در این حالت، خشم ماندگار شده و جاهای دیگری خود را نشان می دهد. به نظر من اصلاً جوهر هر خشمی در خدمت زندگی ماست. پس باید ببینیم آیا توان ابراز خشم را در سطح خانواده یا جامعه داریم و می توان ریشه خشم را در عدم تحقق نیازهایمان نگاه کنیم، یعنی اگر نیازهای یک فرد در هر حوزه ای تأمین نشود دچار خشم می شود. موضوع این است که ما هیجاناتی داریم که اتفاقا نباید سرکوب شود، درحالی که نوع برخورد ما تبدیل به قضاوت و مقایسه کردن و انکار مسئولیت می شود که به ترک ارتباطات اجتماعی منجر شده و باعث می شود روابط و گفتگوها شکل نگیرد.

ما هیچ گاه دنبال علت ها نرفته ایم، بلکه دنبال محرک ها بوده ایم، در بسیاری از موقعیت ها خشم هایی که در درون افراد وجود دارد در هر سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی به این دلیل است که افراد دنبال محرک خشم هستند نه علت، اگر دنبال محرک ها باشیم می توانیم بگوییم همدلی ایجاد کرده ایم. زمانی می توانیم بخشش بین فردی را داشته باشیم که همدلی کردن را خوب بلد باشیم و این موضوع آموزشی نیست. اتفاقا هیجان و دردمان را مطرح کنیم تا طرف مقابل احساس مثبتی پیدا کند. خیلی وقت ها گذشت اتفاق می افتد اما فردی که گذشت کرده احساس خشم و کینه تا سالیان سال درون خود دارد و در ظاهر می بینیم و هنوز از کنار خشم نگذشته است. بنابراین می توان خشم را به عنوان ویژگی مثبتی دید که با ابراز درد و نیازمان باعث می شود خشونت خود را از بین ببریم.

 شیرانی: اگر خودمان را انسان ارزشمندی بدانیم، هرگز وارد درگیری ها نمی شویم و دیدگاهمان به افراد و خودمان منفی نیست و چون از برای خودمان ارزش قائلیم پس خودمان را وارد منازعات نمی کنیم. این که عزت نفس به من قدرت می دهد که می توانم بر شرایط تسلط پیدا کنم، پس نیاز به این که بخواهم خودم را به سلاح خشم و پرخاشگری و خشونت مجهز کنم ندارم. بنابراین موضوع خود ارزشمندی از نظر من بسیار مهم است و شخصی که خود ارزشمندی ندارد، به خودشیفتگی دچار می شود. وقتی خود ارزشمندی نباشد کم کم فرد به خودش معطوف می شود و رگه های خود شیفتگی می آید که ریشه اش عدم خود ارزشمندی است و کم کم می رسیم به رفتارهای خشونت بار این که حق و حقوق دیگران را در نظر نگیریم و حتی پرخاشگری که جزیی از خشونت است.

دیدگاه هایی که در مورد تعریف خشونت و علل بروز و محرک های آن وجود دارد متفاوت است، اما نکته مهمتری که شاید بتوان به آن پرداخت، راهکارهای مقابله با خشونت در جامعه است. در این زمینه چه پیشنهاداتی دارید؟

 اسماعیلی: نگاه ما جامعه شناسان با دیدگاه روان شناختی یا حقوقی و حتی انتظامی متفاوت است و زبان جامعه شناسی در این زمینه گویاتر است، یعنی به جای این که مساله را به ویژگی های فردی تقلیل دهیم، در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می بینیم. از این نظر شاید یکی از مسایلی که جامعه ایران با همه گستردگی تلاش های روان شناسان، مشاوران و برنامه های اجتماعی، نتوانسته از نتایج آن به منظورهای خود برسد همان فاصله بین این دو نگاه است. تقلیل مسایل اجتماعی به مشکلات فردی و روان شناختی منجر به پیچیده تر شدن موضوع و افزایش شدت موضوع در جامعه ایران شده و با وجود سرمایه گذاری وسیعی که در این زمینه انجام داده ایم می بینیم که نه تنها بهبود نیافته، بلکه تشدید شده و به همین علت است که آنچه الان در پاسخ به این پرسش بنیادین مطرح می شود این است که به دنبال تبیین و علت یابی نباید بود و باید به بحث های پیشگیرانه توجه داشت.

 شیرانی: به نظر من باید به روش های مختلف روی عزت نفس افراد کار کنیم و تمام مجراهایی که می توانند عزت نفس افراد را خدشه دار کنند ببندیم. در مدارس برخورد معلمان، اساتید، کارکنان ادارات و ... اولین اقدامی که پیشنهاد می کنم این است که تمام کانال ها و نیروها را برای افزایش عزت نفس افراد بسیج کنیم. موضوع درستی که مطرح شد تشویق افراد به سکوت است که آموزش بسیار اشتباهی است. توصیه می کنیم کانال هایی بگذاریم که افراد بتوانند حرف خود را بدون ترس و اضطراب بزنند و بدون خودسانسوری اعترض و انتقاد خود را بیان کنند. این موضوعی نیست که به سرعت بتوان از آن نتیجه گرفت، چون یک شبه به این جا نرسیده ایم و مستلزم صبر و گذشت زمان است.

 زارعان: پیشنهاداتی که دارم شامل مواردی همچون شناسایی افراد و خانواده های در معرض آسیب و شناسایی مناطق بی دفاع شهری است که در شهر اصفهان هم درحال گسترش است. همچنین آموزش خانواده ها درخصوص ارتقاء منزلت اجتماعی و شیوه های کنترل هیجانات. البته جای آموزش و پرورش در این نشست خالی است، چراکه خیلی از نزاع ها در بین دانش آموزانی اتفاق می افتد که در مدارس تحصیل می کنند، درحالی که آموزش و پرورش شیوه ها و مهارت های کنترل خشم را به بچه ها آموزش نمی دهد، اما اگر در افراد در سن کم آموزش نبینند در بزرگسالی هم نمی توانند این مهارت ها را یاد بگیرند. برنامه ریزی و فعالیت برای مهاجرت و حاشیه نشینی موضوع مهم دیگری است که به اعتقاد من باید به آن توجه داشت، به طوری که اگر کاری نمی توانیم برای جلوگیری از پدیده مهاجرت بکنیم، حداقل تلاش کنیم سطح فرهنگی این افراد را ارتقاء دهیم.

به نظر می رسد اختلاف نظر زیادی از دیدگاه حقوقی، جامعه شناسی و روان شناسی درباره راهکارهای مقابله با خشونت وجود دارد. وقتی در این زمینه اجماع نظری وجود ندارد چه طور می توان به راهکارهای عملیاتی دست یافت؟

 قنبری: قطعاً وقتی یک مساله بسیار بزرگ و پیچیده شود طبیعی است که حل آن هم سخت تر خواهد شد. بنابراین فکر می کنم رسانه باید به این مساله ورود پیدا کند، البته باید ملاحظاتی را هم در نظر گرفت. مثلا این که بگوید چرا ما روزی به نام روز عاری از خشونت در جهان داریم، به خاطر این که همین عنوان کاهنده خشونت است. اما اگر به علل خشونت در رسانه بپردازیم مثلا بگوییم اختلاف طبقاتی از علل خشونت است، مجوز خشونت را هم تجویز می کنیم، یعنی ممکن است مخاطب عام گمان کند به خاطر وجود این مشکل مجاز به خشونت است، به نظر من باید احتیاطی در بیان علل و یا هر نوع انتقال مطلب به جامعه عام داشته باشیم.

اسماعیلی: به اعتقاد من باید فرزندان خودمان را در مواجهه با این مسایل، توانمند کنیم و مهارت های لازم را به آنها آموزش دهیم. یکی از تاکیدها در حوزه روان شناختی است، چون روان شناسی به هیچ جا آسیبی نمی زند. حتی بازنگری در نظام حقوقی، با وجود این همه قواعد و قوانین در کشور لازم است. مرز این که فردی هنجار شکن باشد یا نه، باید مشخص شود، درحالی که این قدر تبصره، آیین نامه و قانون وجود دارد که افراد را گیج می کند. سیستمی به وجود بیاید که از قوانین تبصره زدایی کند، چون الان هر قانونی ۱۰ تبصره دارد یعنی ما خودمان ناقض آن قانون هستیم. آخرین نکته این است که وقتی ما قدرت پذیرش یک مساله را داشته باشیم باید بیشتر انرژی مان را صرف بازنگری در خودمان کنیم. مشکل ما از درون خودمان است نه از بیرون و این مشکل را با بازآفرینی نظامی اجتماعی، بازنگری در حوزه قوانین و ارتقا مهارت های مقابله و توانمندسازی قابل پیگیری است.

ناجی: من از دیدگاه فردی به راهکارها نگاه می کنم و معتقدم مهارت های زندگی، مهارت خودآگاهی و همدلی در این زمینه کاربرد زیادی دارد. افراد باید یاد بگیرند چگونه با موقعیت هایی که با آن روبرو می شوند، برخورد کنند. البته با نقش تبعیض در بروز آسیب های اجتماعی به ویژه خشونت موافقم، اما بخشی از تبعیض، ادراک شده است؛ یعنی تصور وجود تبعیض است. مردم با این موضوع سر و کار زیادی دارند و فکر می کنند دچار تبعیض هستند. درحالی که رسانه می تواند در این زمینه شفاف سازی کند که بعضی از مسئولان فداکاری می کنند و مردم خبر ندارند که شب و روز ندارند. مردم در خبرها می خوانند دختر فلان وزیر یا داماد فلان مسئول اشتباهاتی مرتکب شده و فکر می کنند همه مسئولان بی دردند!

پس به جای کتمان خشونت، رسانه می تواند ابزاری برای مقابله با خشونت باشد؟

قنبری: بله. به نظر من رسانه می تواند ابزاری برای بیان راه حل ها و پیشگیری از خشونت باشد و مهارت کنترل خشم را به زبان ساده و عام فهم توضیح دهد. در قرآن هم خداوند فرموده "ان الانسان لفی خسر"؛ یعنی شک نکنید که انسان به طور مطلق در زیان است، بجز کسانی که ایمان آورده اند و متوسل به حق و عمل صالح و صبر شوند. صبر در قرآن بسیار مورد تاکید قرار گرفته و خداوند که خالق ماست و بیشتر از هر روان شناس و پزشکی به روحیات ما آشناست ما را به صبر رهنمون شده و بر آن تاکید دارد.

ناجی: رسانه باید نشاط اجتماعی ایجاد کند و در راستای پیشگیری از آسیب های اجتماعی و نزاع تلاش کند. نباید فقط به عواملی که مستقیماً باعث بروز نزاع می شود تمرکز کنیم، بلکه باید با دید کلان نگاه کنیم. مساله عزت نفس موضوع بسیار خوبی است که در این میزگرد مطرح شد و رسانه می تواند ۳۵۶ روز سال را به راهکارهای افزایش عزت نفس اختصاص دهد، از جمله دیده شدن اقشار مختلف جامعه، که همان احترام و به حساب آمدن است، چون هر قشر جامعه که احساس کند دیده نمی شود؛ سالمند، زن، معلول، فرد بیکار یا ... باشد احساس خشم می کند و خشم تبدیل به خشونت می شود. پس رسانه نقش کلیدی دارد. نمی توانیم همه چیز را بگوییم چون در جاهایی خط قرمز داریم، اما رسانه ها باید در این زمینه شفاف سازی کنند، این کار باعث کاهش خشونت می شود اما قرار نیست خشونت برای همیشه برطرف شود، چون ما می دانیم تا بشر زنده است خشونت هم هست.

 درستکار: رسانه می تواند یکی از ابزارها باشد، همچنین آموزش و پرورش، سازمان ها و نهادهای فرهنگی که مسئول آموزش به افراد و خانواده ها هستند هم در این زمینه می توانند نقش آفرین باشند. کاهش احساس ارزشمندی، مانعی برای سلامت جسمی و روانی فرد می شود و هرچقدر که مردم سرزنش و قضاوت شوند بیشتر حالت دفاعی می گیرند و حالت خشم و پرخاشگری از خود نشان می دهند. پس می بینیم که رسانه می تواند چه نقش مهمی داشته باشد. رسانه به جای تلقین این احساس، می تواند مسایل کاربردی که مخاطب را به فکر فرو ببرد مطرح کند و با شناسایی ابراز احساسات، قبول مسئولیت در مقابل احساسات، آگاهانه تقاضا کردن به جای آمرانه تقاضا کردن، تمایز محرک ها از علت ها، راهکار ابراز خشم، تقویت روابط بین خود و دیگران، بهای سنگین احساسات ابراز نشده و ... محتوای مناسب تولید کند، چراکه اگر خشونت های کوچک حل نشود و در ناخودآگاه ما بماند، در آینده تبدیل به جریان خشن خواهد شد.

 گفت‌وگو از: طاهره شفیعی و ناهید شفیعی-خبرنگاران ایسنا- اصفهان

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری تحلیلی پسین هرمزگان محفوظ می باشد.