تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : khalilan
حوزه : آموزش و پرورش
شماره : 29899
تاریخ : ۳ اسفند, ۱۳۹۹ :: ۷:۲۳
اگر نظام تعلیم و تربیت چشمش را باز نکند!/ آیا می‌شود از تجاری سازی آموزش استفاده کرد؟

خبرگزاری فارس ـ گروه تعلیم و تربیت: با عنایت به اهمیت تعلیم و تربیت به ویژه تعلیم و تربیت در گذار سایبری، برای بررسی متخصصان تعلیم و تربیت در این خصوص، متن کامل سخنرانی‌های مطرح شده در میزگرد تعلیم و تربیت در گذار سایبری و رونمایی از کتاب گذار در بحران(تعلیم و تربیت در گذار به سمت نظام برتر) به صورت مجزا منتشر می‌شود. 

** اردوان مجیدی مشاور مدیرعامل خبرگزاری فارس و نویسنده کتاب گذار در بحران

 میدانی برای گفت‌وگو

این کتاب هیچوقت ادعا نمی‌کند که در مورد تمام مسائل لایه‌های مختلف بحث، از مبانی فلسفی و مسائلی که در حوزه فلسفی است، استفاده از فناوری، و گذار به تمدن جدیدی که در حال شکل گیری است، اظهار نظر و صحبت کرده است. بلکه فقط طرح بحث و باز کردن میدان گفت‌وگو در این موضوع است، که صاحب نظران بزرگواری که اینجا حضور دارند، و صاحب نظرانی که در اینجا حضور ندارند، به آن ورود پیدا کنند. و این مسأله باید خیلی دقیق‌تر و عملیاتی‌تر، مورد کالبدشکافی جمعی، قرار گیرد. و همانطور که جناب آقای دکتر نوید، و جناب آقای دکتر سید مهدی سجادی اشاره فرمودند، ضرورت دارد به این موضوع نیز پرداخته شود.

اولا ظاهرا بنده نویسنده این کتاب هستم، ولی در واقع نظرات جمع زیادی، در مباحثی که نقل، نقد و ذکر شده، از طریق مراجع و منابع استفاده شده در کتاب، در آن منعکس شده است. من تلاش کردم دیدگاه‌های اصلی و مهمی را که در این موضوع وجود دارد، منعکس کرده، و سعی می‌کنم تا مدلی و معماری واحدی را به آن بدهم.

آگاه سازی برای توجه به اتفاق در حال وقوع

کاری که در این کتاب شد، فقط یک تحریک است برای اینکه حواسمان باشد که اتفاقی دارد می‌افتد؛ و باید به این اتفاق، از زوایای مختلف پرداخت. و اینکه این اتفاقی که دارد می‌افتد، نسبت به آنچه که معمولا تصور می‌شود، خیلی عمیق‌تر است. مثلا الان می‌گویند آموزش و پرورش کامپیوتری شد، شاگردان کارشان را با تبلت و گوشی انجام می‌دهند؛ و نظایر آن. نمی‌خواهم وارد این بحث شوم که این اتفاق خوب است یا بد! خود این هم یک معضل است که بچه مدام سرش در گوشی باشد؛ و این‌ها ابعاد مختلفی دارد که می‌شود به آن پرداخت.

من فقط از این زاویه خواستم سؤالی را مطرح کنم که باید به آن جواب داد. اعلام هم نکردم که خودم به آن جواب داده‌ام! بلکه سعی کردم ابعاد سؤال را در این کتاب باز کنم، و تکه جواب‌هایی را هم به آن بدهم. بخصوص برای اینکه افراد را امیدوارم کنم که می‌شود به این سوال‌ها جواب داد؛ واین موضوعات و سؤالات، لاینحل و غیرقابل پرداختنی نیست. به تکه‌‌هایی از مسأله هم پرداخته‌ام؛ برای اینکه روشن کنم و آنقدر پدیده عظیم، پیچیده و غیرقابل فهمی نیست.

ضمن آنکه به بخش‌هایی از مسأله از زاویه خاصی ورود پیدا کردم، تا بتوانم کاربردها و مسائل عینی را، وارد میدان تحلیلی و تبیینی کنم. اعلام نکردم که نظریه پردازی محض کرده‌ام، و مسأله را از تمام زوایای فلسفی و مبانی نظری، تبیین کرده‌ام. بلکه تنها به این موضوع اصلی ورود پیدا کرده‌ام، که اتفاقی که دارد می‌افتد یک تغییر پارادایم است، و ما در رخداد یک تغییر پاردایم واقع شده‌ایم.

در تلاطم یک تغییر پارادایم

در تغییر پارادایم یک هسته مقاوم در پارادایم صنعتی وجود دارد. منظور من از پارادایم صنعتی، در اینجا پارادایم قبلی یا کنونی حاکم بر نظام تعلیم و تربیت است (در کتاب نظام برتر به آن اشاره کردم که ما در تعلیم و تربیت یک پارادایم سنتی پیش از صنعتی داشتیم، یک پارادایم صنعتی، و یک پارادایم نظام برتر که بعد از دوران صنعتی در حال شکل گیری است). پارادایم صنعتی، با پارادایم جدید در حال جنگ است. هسته مقاوم پارادایم صنعتی، با هنجارها و سنت سازی خود، به شدت از آن دفاع می‌کند، و اجازه مخدوش شدن آن را نمی‌دهد.

نکاتی که جناب آقای دکتر امانی فرمودند، کاملا درست است. اینکه چرا این جامعه به سادگی از پارادایم جدید اقبال نمی‌کند، و هر چند که در عمل به سمتش می‌رود، اما مقاومت می‌کند! چرا جامعه خصوصیات پاردایم قبلی را گرفته، و نظام صنعتی را رها نمی‌کند؟ برای اینکه جامعه در ورود به این اتفاق ممکن است چیزهایی را از دست بدهد و این بدیهی است. مسأله این است که این جامعه و هنجارهای آن، و سازمان رسمی و مدیران آن، جزئی از آن هسته مقاوم پارادایم گذشته است.

قواعدی متفاوت در پارادایمی متفاوت

این تغییر پاردایم یعنی قواعدی که قبلا معتبر بود، در شرایط جدید آن قواعد دیگر معتبر نیست. وقتی با قواعد پارادایم گذشته به تحلیل مسائل می‌پردازیم، با ورود به پارادایم جدید، آن قواعد در این میدان کارکرد خودش را از دست می‌دهد. مثلا وقتی در مکانیک نیوتنی، قواعدی نظیر قانون اول و دوم نیوتن را بکار می‌بریم، با ورود به مکانیک کوانتومی، قواعد مذکور بی معنا شده و قواعد دیگری در این میدان حاکم خواهد بود.   

ما قبلا قواعدی را برای تحلیل مسائل تعلیم و تربیت و تحلیل مسائل نظام تعلیم و تربیت داشتیم. بسیاری از حرف‌های مطرح شده در حوزه نظام تعلیم و تربیت، بر اساس آن قواعد انجام شده است. حتی بسیاری از تبیین‌هایی که برای آینده کردیم، مثلا در بحث سند تحول، در قواعد پارادایم گذشته انجام شده است. به عبارت دیگر بر اساس قواعد پاردایم گذشته، تحلیل کرده‌ایم که در آینده چه اتفاقی می‌افتد، و باید بیفتد. به همین دلیل، پیش بینی های ما و برنامه ریزی های ما، درست از آب در نمی‌آید. برای اینکه قواعد میدان عوض شده، و در حال تغییر بیشتر نیز هست.

قواعد میدان تعلیم و تربیت دارد عوض می‌شود. نمی‌خواهم بگویم که من تمام این قواعد را در این کتاب تبیین کرده‌‌ام. در کتاب فقط اشاره ای به برخی از این تغییر قواعد می‌کنم. اشاره می‌کنم که اتفاقی دارد می‌افتد، و تغییری دارد انجام می‌شود. تغییر نه فقط در استفاده از ابزارها بلکه تغییر در آن فضایی است که قواعد در آن تعریف شده است؛ و آن قواعد دارد به قواعد دیگری تبدیل می‌شود.

چالش در تغییر پدیده‌ها

ما اگر این تغییر قواعد را درست فهم نکنیم، در این میدان نمی‌دانیم که چکار می‌خواهیم بکنیم. مثلا در مورد اینکه سکوهای آموزشی دارد ایجاد می‌شود، در کتاب سعی کردم تحلیل کنم که خصوصیات و ملزومات اولیه اتفاقاتی که در این سکوها می‌افتد چیست، و چگونه باید با آن برخورد کنیم؟

مسأله این نیست که ما چند ابزار داریم و باید از این ابزار استفاده کنیم. بلکه مساله این است که این ابزار، فناوری جدید، و نوع نگاه جدید به میدان و فضای کار چگونه است؟ ما قبلا در فضای کار، تصوری را از کلاس، مدرسه، معلم، کتاب، برنامه‌درسی و نظایر آن داشتیم. این فضای کار عوض می‌شود. در این میدان، سکوها و پلتفرم‌ها وارد میدان می‌شوند. سکوها، معادلات این میدان را تغییر می‌دهند.

سکوهای تعیین کننده در صنعت تعلیم و تربیت

 در این فضا اگر شرایط میدان را خوب درک کنیم، متوجه می‌شویم که بالطبع سکوهای متعددی، با خصوصیات و ویژگی‌های مختلف شکل می‌گیرد. البته همانطور که جناب آقای امانی هم اشاره کردند، این اتفاق شاید جریانی را ایجاد کند که تعلیم و تربیت تجاری شود. من نمی‌خواهم بگویم که تعلیم و تربیت تجاری شود خوب است یا بد؛ بلکه می‌خواهم بگویم این اتفاق دارد می‌افتد؛ چه بخواهید و چه نخواهید. اگر بدانیم که شکل گرفتن صنعت تعلیم و تربیت در پارادایم جدید، اجتناب ناپذیر و بلکه یک ضرورت است، و باید با مقتضیات و خصوصیات آن اتفاق بیفتد؛ می‌توانیم آن را مدیریت کرده و به نحوی سامان دهیم که عدالت آموزشی هم در پهنه آن محقق شود. اما اگر چشم خود را به روی آن ببندیم، این صنعت خواه ناخواه اما این بار با مدیریت میدان داران تجاری شکل گرفته، و در این تجاری شدن مدیریت ناشده، عدالت لگدمال می‌شود.  

شما اگر خودتان این مسأله را مدیریت نکنید، نظام تعلیم و تربیت این کار را نکند‌، اگر الان فهم نکنیم که چه اتفاقی در تحقق و استفاده شدن از این سکوها می‌افتد، و هرکس که فکر کند، با انحصاری نگه داشتن یک سکو مثل سکوی شاد، می‌تواند این مساله را مدیریت کند، اشتباه کرده است. مدیریت این فضا، با انحصاری نگه داشتن یک بستر امکان پذیر نیست. کما اینکه همین الان هم برخی از مدارس ما ضمن اینکه مجبورند در شاد، اعلام حضور کنند، بسیاری از فعالیت آموزشی خودشان را در سکوی دیگری انجام می‌دهند.

اگر شکل این صنعت، و تجاری سازی آموزش دارد اتفاق می‌افتد، آیا می‌شود از تجاری سازی آموزش برای اینکه تعلیم و تربیت خوب و عادلانه‌ای را رقم بزنیم استفاده کرد؟ آیا صنعت تعلیم و تربیت و شکل گیری ابعاد کسب و کار در آن، ماهیتا چیز بدی است؟ آیا اصولا امکان تصور نظام تعلیم و تربیت، بدون گردش اقتصادی آن وجود دارد؟ و آیا ما مسأله دولتی کردن نظام تعلیم و تربیت را، با مسئله تحصیل رایگان، و نیز آموزش تجاری، مخلوط و اشتباه نگرفته‌ایم؟ با و آیا کسب و کار آموزش و ایجاد جریان تجاری، و تبدیل شدن آن به یک صنعت، در این فضا قابل مدیریت هست یا نیست؟ آیا مقهور تجاری سازی آموزش می‌شویم؟ یا اینکه می‌توانیم کسب و کار آموزش را به اختیار خود مدیریت کرده، و سازوکاری را برای تحقق عدالت آموزشی و ارتقای همه جانبه کیفیت و کمیت آموزشی و تربیتی در آن ایجاد کنیم؟

سکوهای قدرتمند تعیین کننده میدان

اینها سؤالاتی است که من به آنها پاسخ نداده‌ام و الان هم نمی‌خواهم به آن پاسخ دهم؛ فقط می‌خواهم بگویم راجع به آن فکر کنید! نظام تعلیم وتربیت نمی‌تواند چشمش را روی این مسائل ببندد. کما اینکه شما نمی‌توانید جلوی متعدد شدن این سکوها را بگیرید. البته می‌توانید، اما فقط با قدرتمند شدن و هوشمندانه تر شدن سکوهای خودتان.

گوگل که آمد، آنقدر خودش را قدرتمند کرد، که الان دارد تمام اطلاعات سیاره ما را تحت سیطره خود قرار می‌دهد؛ نه با اینکه یک جایی بیاید با زور نظام رسمی و بوروکراتیک، اعلام بکند که همه باید وارد گوگل شوند، و در گوگل ساعت بزنند! همه باید اول صبح کلیک کنید، که معلوم شود شما در گوگل دارید جستجو می‌کنید! این کار که اینگونه اتفاق نمی‌افتد. بلکه میدان جوری تعریف می‌شود، که در آن مردم می‌بینند که خودشان را باید در گوگل پیدا کنند! به این دلیل اینکه آن میدان را پهن کرده است. او میدان را پهن کرده و شما مجبورید با قواعد آن بازی کنید. خودتان هم می‌روید، و از جیب خودتان هزینه می‌کنید، و طبق آن قواعد بازی می‌کنید. چرا؟ چون نوعی از قدرت در آن شکل گرفته است. گوگل قدرتمند است؛ اما طبق قواعد و میدان پارادایم جدیدی که ایجاد شده است. او قواعد این پارادایم را خوب شناخته است.

در قواعد موسوم به سئو که الان مطرح شده، همه ماجرا این است که من چطور می‌توانم خودم را در گوگل، و طبق قواعد او، خوب تعریف کنم، و براساس قواعد او خودم را تنظیم ‌کنم! او میدان را طبق بازی خود درست پهن کرده، و با قدرت، توانسته تعیین کننده قواعد این میدان باشد.

عین این ماجرا، به نحو دیگری در حال شکل گیری در سکوهای تعلیم و تربیت است. توسعه دهندگان سکوها، دارند میدان تعلیم و تربیت را طبق قواعد خودشان باز می‌کنند.

اگر من و شما درست فهم نکنیم که چه اتفاقی در حوزه تعلیم و تربیت می‌افتد، یک دفعه می‌‌بینیم همانطور که گوگل تمام مسائل روزمره زندگی ما را تحت شعاع قرار می‌دهد، در حوزه تعلیم و تربیت هم با سکو یا سکوهایی مواجه خواهیم شد، که قواعد نظام تعلیم و تربیت ما را شکل خواهند داد، و تعریف می‌کنند.

چرا ما در میدان گوگل، در اندروید، در میکروسافت و ویندوزش، در واتساپ و امثال آن بازی می‌کنیم؟ بازی ما در این میدان‌ها، طبق قواعد کسانی است که این میدانها را پهن کرده‌اند. چه کسی می‌تواند الان تصور کند که سیستم عامل دیگری بنویسد؟ البته می‌خواستند بکنند ولی نشد، و البته به سادگی نشد. نمی‌خواهم بگویم نمی‌شود. ولی بخاطر اینکه شرایط این پارادایم را فهم نکردیم، و بد شروع کردیم، فقط بازیگر این میدان تعریف شده توسط دیگران شدیم.

برنامه‌درسی، اما از نوعی دیگر

در این کتاب فقط می‌خواهم به این اشاره کنم، که میدان جدیدی باز می‌شود، که قواعد و پارادایم جدیدی بر این میدان حاکم است. فقط کمی به ابعاد آن از زاوایای مختلف می‌پردازیم. جنس برنامه‌درسی در اینجا در حال تغییر است. بخاطر این هم در فصل سوم و چهارم، سازوکارهای محوری در برنامه‌ درسی در این پارادایم را مورد تحلیل قرار دادم. اینگونه نیست که ما همان کتاب درسی را داریم، و طبق قواعد همان کتاب درسی در جائی مثل سکوی شاد، محتوای همان کتاب درسی را ارائه می‌کنیم! باید بدانیم که اصلا جنس برنامه‌درسی ما دارد تغییر می‌کند، و معیارهای متفاوتی در مورد آن مطرح می‌شود. باید فهم کنیم که برنامه‌درسی در این میدان چه ماهیتی پیدا می‌کند، و چه اتفاقاتی در آن می‌افتد؟ باید درک کنیم که در فضای جدید، این برنامه‌درسی چه خصوصیاتی خواهد داشت؟ و بر اساس آن باید ببینیم که در این میدان بازی و پارادایم متفاوت، چگونه می‌توانیم تعلیم و تربیت خوب را محقق کنیم؟

و چگونه می‌توان این میدان تعلیم و تربیت را مدیریت کرد؟ نه مدیریت کردن از جنس کنترلی که در پارادایم قبلی تصور می‌کردیم. مدیریت کردن هم در این پارادایم عوض می‌شود. اکنون گوگل دارد زندگی ما را مدیریت می‌کند؛ منتهی نه از جنس مدیریتی که مثلا یک رئیس جمهور یا رئیس یک سازمان زندگی ما را مدیریت می‌کند. و با همان نحوی که گوگل و...که در لایه‌های این پاردایم فناوری و فضای سایبری در واقع دارند جریان سازی می‌کنند و ما در میدان‌ها داریم بازی می‌کنیم و آنها خصوصیات این میدان را دارند عین همان هم ما باید در فضای تعلیم و تربیت آن را کنترل کنیم و جنس مدیریتی که در این فضا معنادار و درست است و می‌تواند اتفاق بیفتد.

سؤالاتی برای بازفهم و سازماندهی مجدد در پارادایم جدید

به این کتاب اینگونه نگاه کنید که دارد سؤالاتی را مطرح می‌کند، و به ابعاد و گوشه‌هایی از برخی از این سوالات پاسخ‌هایی می‌دهد، و از شما نیز مطالبه می‌کند تا به میدان پاسخ این سوالات، ورود پیدا کنید.

در سند تحول بنیادین آرمان‌هایی را تعریف کردیم، و مولفه ها را در چارچوب‌هایی مطرح کردیم که در پاردایم قبلی قابل فهم بود، اما در پارادایم جدید باید باز فهم و سازماندهی مجدد شود. مسائل باید با جنس جدید فضا، و ماهیت متفاوت برنامه‌درسی در پارادایم جدید، مورد تحلیل قرار گیرد. و نوع حرکت‌های تحولی، در این میدان و بافت تحول، با توجه به فضائی که در آن قرار گرفته‌ایم، تبیین شود.

اینکه در این جلسه چهار سخنرانی از زوایای مختلف، از بزرگواران این حوزه دعوت شد، بی دلیل نبوده است. چهار بزرگواری که در این جلسه حضور دارند، و از سخنرانی ایشان در این جلسه بهره‌مند شدیم، نماینده چهار طیف از صاحبنظران محوری موضوع بحث در این میدان هستند. از زمینه نظام رسمی تعلیم و تربیت، جناب آقای دکتر امانی، نقطه نظرات متولیان رسمی را منعکس فرمودند.

از زمینه برنامه ریزی نظام تعلیم و تربیت، جناب آقای دکتر نوید، که به نحوی ایشان و آقای دکتر مهرمحمدی، از پدران سند تحول بنیادین محسوب می‌شوند، و سال‌ها مدیریت تدوین این سند را بر عهده داشته‌اند. سندی که بسیار ارزشمند است، اما کافی نیست، بلکه باید ادامه پیدا کند. نه آنکه نوشتن سند و سند نویسی ادامه پیدا کند، بلکه در آن سند ما حرف‌ها و آرمان‌هایی را مطرح کرده ایم، که در قالب پارادایم قبلی قابل فهم بود، ولی در حوزه پارادایم جدید، باید بازفهم و بازسازماندهی شده، و بعضا ماهیت متفاوت قواعد پارادایم جدید را هضم کند. یک جنس جدیدی از مباحث در سند لازم است تا بتواند حرکت تحولی که در آن قرار گرفته ایم، تبیین کند.

  و از حوزه فلسفی، جناب آقای دکتر سید یی و چگونگی مسائل پارادایم جدید تحلیل شود. و از حوزه فناوری، فضای مجازی و متخصصان فناوری، که آقای دکتر سید هادی سجادی، صاحبنظر بزرگوار آن، نمایندگی آنها را بر عهده دارند.

لازم است تا این بزرگواران، و متخصصان حوزه هائی که این بزرگواران به عنوان نماینده آنها در این جلسه حضور دارند، به لایه‌های این بحث به گونه‌ای ورود پیدا کنند، و تبیینی از اتفاق در حال وقوع صورت گیرد؛ به نحوی که یک شیرازه واحد در آن وجود داشته باشد، و مسئله را از زوایای فلسفی گرفته تا نظام رسمی و برنامه ریزی و فناوری، در یک تاروپود منسجم و یکپارچه، تبیین کند.

من در این کتاب خواستم به گونه ای این اتفاق را رقم بزنم، و اعلام می‌کنم که آنچه در این کتاب مطرح شده، تنها یک گریز و بحث محدودی است. ولی در این بحث محدود خواستم لایه‌های فلسفی، معرفتی، فرهنگی، لایه‌های برنامه‌درسی و معماری برنامه‌درسی، لایه‌های فناوری، نظام اجرایی و راهبردی را، در یک بافت منسجم، و در تعامل با هم ممزوج کرده، و یک معماری واحد برای تبیین این پارادایم داشته باشیم.

میدان نبرد دو پارادایم

و نه فقط یک تبیین پاردایم برای توصیف مسأله، بلکه تبیینی که مدیریت جنگ در یک جنگ پارادایمی، بر اساس آن اتفاق بیفتد. ما اکنون در وسط یک نبرد پارادایمی قرار گرفته‌ایم؛ یک پارادایم قبلی که هسته مقاوم آن، به شدت دارد از آن دفاع می‌کند، و پارادایم دیگری که داریم به آن وارد می‌شویم.

پارادایم جدید از درون پارادایم قبلی، در حال تخریب و از بین بردن آن است. ما باید بتوانیم این اتفاق را خوب مدیریت کنیم. قطعا این اتفاق می‌افتد، و پارادایم قبلی از بین خواهد رفت. که می‌توانست تصور کند که پیکان باقی خواهد ماند! سالها وزارت صنایع و ایران خودرو، به پیکان چسبیده بودند، و تولید آن را رها نمی‌کردند. با اینکه همه می‌دانستند که زمان پیکان به سر آمده! نظام رسمی ما الان به پیکان نظام تعلیم و تربیت گذشته چسبیده، و با زحمت آن را نگه می‌دارد، تا شیرازه‌اش از هم نپاشد؛ ولی قطعا این شیرازه از هم خواهد پاشید، و یک تغییر اساسی در آن اتفاق می‌افتد. کما اینکه امسال این را تا حدی تجربه کردیم. و البته باید این تغییر اساسی را مدیریت کنیم.

معماری ای برای تعلیم و تربیت در شأن کودکان ما

 من فقط با این کتاب به عنوان یک طرح کننده سوال، از عزیزان در حوزه‌ها و رشته‌های مختلف درخواست کرده‌ام، که به این مساله فکر کنند، و به آن ورود پیدا کنند، و به آن پاسخ دهند.  اشاره‌هایی نیز به سرنخهای محوری، و ترکیب راه حلها در حد بضاعت خود کرده‌ام. می‌شود این ترکیب‌ها را کنار هم گذاشت، تا به یک معماری منسجم و یکپارچه‌ای برسیم. این اتفاق باید با کمک همه صاحبنظران عزیز، به نتیجه برسد، تا یک تعلیم و تربیت در شان جامعه اسلامی ما، و نظام جمهوری اسلامی ایران، محقق شود. نظامی که شایسته بچه‌های ماست. الحمد لله رب العالمین.

پرسش‌ها و پاسخ‌ها

برخی از سؤالاتی که شرکت کنندگان در جلسه پرسیدند:

 دقیقا وسط دوران گذار

مجری: از نظر شما تا این نظامی که مدنظر شماست چقدر فاصله داریم؟

اگر منظورتان نظام گذاری است که در این کتاب تعریف کرده‌ایم، فاصله ای نداریم و در واقع الان در وسط آنیم. این نظام شکل گرفته است. هر چند هنوز جامعه و نظام رسمی نفهمیده است که چه اتفاقی دارد می‌افتد. و هنوز با پنجره و قواعد پارادایم گذشته به آن نگاه می‌کند؛ و به همین دلیل هم از توضیح دادن اتفاق در حال وقوع، ناتوان است، و این اتفاق برای آنها به نظر مبهم می‌رسد. در صورتی که قواعد میدان عوض شده است.

در کتاب نظام برتر، که ۲۰ سال پیش تدوین شده، (و فصل پنجم این کتاب جدید را هم به خلاصه مباحث آن کتاب قبلی اختصاص دادم)، ما درباره سه دوران صحبت می‌کنیم؛ نظام سنتی، نظام صنعتی، و نظام در حال شکل گیری، که داریم به سمت آن حرکت می‌کنیم، که من اسم آن را نظام برتر گذاشته‌ام. نظامی است که می‌تواند برتر از این نظامی باشد که ما آن را در دوران گذشته درک کرده‌ایم (و چون نمی‌خواستم اسم خاصی نظیر نظام پست مدرن یا فراصنعتی یا نظایر آن بگذارم، فقط از همین عنوان نظام برتر برای توصیف آن استفاده کرده‌ام).

ما در حال حرکت از نظام صنعتی، به نظام برتر هستیم. در میانه این حرکت، امروز یک نظام میانی تشکیل شده، که ما به آن نظام دوران گذار می‌گوییم. در این کتاب سعی کردم این نظام را تبیین کنم و بگوییم که اکنون چه اتفاقی دارد می‌افتد. بحث این نیست که بگویم مثلا ۵ سال بعد به نظام گذار می‌رسیم. چون همین الان دارد اتفاق می‌افتد.

 مثلا وقتی در مورد سکوها صحبت می‌کنیم، در مورد وضعیت کنونی همین الان سکوها حرف می‌زنیم. همین الان اگر حواستان نباشد، زیر پایتان را خالی می‌کنند. همین حالا حداقل ۲۰ سکوی بزرگ بین‌المللی، در حال تلاش برای خدمت رسانی آموزشی در دنیا و از جمله ایران هستند. آنها با توانمندیهای مختلف، در این میدان جولان می‌دهند. البته در ایران، به صورت زیرپوستی حرکت می‌کنند. و شاید ناگهان دیدید که یکی از آنها بیرون آمد، و شاد شما را با جایش لقمه کرد، و در جیب بغل‌شان گذاشتند. همانطور که در موتورهای جستجو، و پیام‌رسانها دیدیم. تصور نکنیم که با مجبور کردن مدارس به استفاده از شاد، موفق به سرپا نگه داشتن آن خواهید شد؛ قواعد دیگری بر این میدان حاکم است. باید در پهنه آن قواعد میدان داری کنید. این اتفاق همین حالا دارد می‌افتد! فکر نکنید که باید دنبال آن بگردید، و سال‌های بعد ممکن است واقع شود. من در این کتاب از شرایط و خصوصیات و پدیده های الان صحبت‌ می‌کنم.

احساس ناگهانی یک تغییر تدریجی

مجری: به نظرتانن این تغییر پیوسته است یا یک انقلاب است و آنی اتفاق می‌افتد؟

در حال حاضر دارد اتفاق می‌افتد، و یک فرایند تدریجی و تطوری است. نه فقط در محیط و فناوری تغییراتی ایجاد می‌شود، بلکه مسائل، ماهیتا جوری دیگری می‌شوند. و هر چند تدریجی و تطوری است، اما ناگهان می‌بینیم که اتفاق افتاد! همانطور که می‌بینید، بسیاری از پدیده‌ها، در جامعه به قدری سریع اتفاق افتاد، که دفعتا دیدیم در جامعه دیگری زندگی می‌کنیم. از بانکداری الکترونیک گرفته، تا حمل و نقل و خرید و فروش، و البته تعلیم و تربیت!

17 سال قبل، ما سند دولت الکترونیک کشور را تدوین کردیم. آن موقع بحثمان این بود که دولت الکترونیک، فقط شکل‌گیری یک وبگاه اینترنتی برای یک سازمان و ارائه خدمات سازمان در آن نیست. بلکه نوع جدیدی از دولت در حال شکل گیری است. آن موقع که این حرف را مطرح می‌کردیم، بعض می‌گفتند اینها چه می‌گویند؟ یک تعداد پروژه برای سازمانها تعریف کنید که خدماتشان را ارائه کنند و تمام بشود. این حرف، و تطور ماهیت دولت، برای بسیاری از افراد قابل هضم نبود. اما الان همه حتی افراد کوچه و بازار، حسی نسبت به این موضوع پیدا کرده اند، و تغییر ماهیت دولت و حاکمیت را تا حدی حس می‌کنند، هر چند که هنوز نمی‌توانند دقیقا این تغییر ماهیت را توضیح و تبیین کنند.

یک چالش جمعی

مجری: با توجه به مخالفت‌هایی که معمولا در فضای نظام رسمی با ایده‌های جدید وجود دارد، چه راهکاری برای تغییر نگرش مسؤولان دارید؟ مسؤولان را چگونه باید اقناع کرد؟

مسؤولان اقناع شده‌اند و می‌دانند یک اتفاقی دارد می‌افتد؛ هر چند که نمی‌توانند دقیقا توضیح دهند که چه اتفاقی! اما مسأله فقط مسؤولان نیستند. یک وقتی اقناع فردی شخصی خاص لازم است، که شخص مربوطه متوجه یک اتفاق بشود. اما یک وقتی فضای حکمرانی، و سازوکارها و هنجارهای آن است، که اتفاق جدید را هضم نمی‌کند، و در مقابل آن مقاومت می‌کند، و تلاش می‌کند که به آن اجازه وقوع ندهد.

خیلی وقتها وزیر می خواهد تحول مطلوبی را انجام دهد، اما بدنه وزارت همراهی نمی کند، یا حتی جامعه مقابل آن می ایستد. الان اگر کسی بخواهد کنکور را حذف کند، اولین مخالف خود جامعه و خانواده ها هستند، چون به مدرک وابسته شده‌اند.  نمونه های این چالش را در دوران آقای دکتر بطحائی دیدیم، و الان هم آقای دکتر حاجی میرزائی با مسائل مشابهی دست به گریبان هستند.

این جمع مسؤولان، فضای حاکمیت و حکمرانی، فرهنگ سازمانی، کارکنان، فرهنگ جامعه، مردم، است، که باید این اتفاق را درک و هضم کند. این تغییر نگرش باید در این جمع بیافتد. این جمع است که باید در میدان بازی جدید، با قواعد بازی جدید، بازی کند.

ماشین خودمان یا ماشین دیگران

البته خوب یا بد، این اتفاق خود به خود می‌افتد! اگر متولیان نظام رسمی آموزش و پرورش با زبان خوش و روی خوش خوش، شروع به تغییر کرده، و بر اساس تغییر قواعد پارادایم جدید، خودشان بافت این نظام را عوض کردند، و ساختارهای مناسب برای این تغییر بافت را اتخاد کردند، همه چیز به خوبی اتفاق می‌افتد. اما اگر این اتفاق نیفتد، و نظام رسمی و متولیان آن، این کار را نکنند، فکر نکنند که می‌تواند جلوی تحول تعلیم و تربیت را بگیرند؛ چون این اتفاق، خواه ناخواه می‌افتد!

ماشین کهنه تعلیم و تربیت در یک مسیر حاشیه‌ای خاکی، خارج از راه اصلی، با زحمت، قدم‌های آخرش را بر می‌دارد. یک زمانی می‌شود که این ماشین تعلیم و تربیت، که ما نخواستیم تغییرش دهیم، و بافت آن را عوض کنیم، یک دفعه ما را وسط یک راه خاکی می‌گذارد، و ما مجبوریم بار و بندیلمان را جمع کنیم، خودمان را به جاده اصلی برسانیم، و سوار ماشینی شویم که آن وسط گیر می‌آوریم! یعنی ببینیم چه ماشینی در این جاده جدید می‌رود، تا دستمان را بلند کنیم و سوار شویم!

در بسیاری از موضوعات ما در فضای کشورمان سوار ماشین های عبوری دیگران شدیم. در سیستم‌های عامل، در شبکه های اطلاعاتی، در رسانه ها و فضاهای رسانه ای و هنجارها و فرهنگ آن، در موتورهای جستجو، در پیام رسانها، در شبکه های اجتماعی، و .... ما سوار ماشین دیگران شدیم، و به قواعد آنها و مسیری که می‌روند، تن دادیم.

 و البته این به آن معنا نیست که ما نمی‌توانیم خودمان ماشین خودمان را راه بیندازیم. در بعضی از موضوعات، ما ماشین را درست کردیم، و جاده را ساختیم. الان داریم می‌ببینیم آن کسانی که مدعی ماشین درست کردن و جاده ساختن در جهان بودند، ایستادند کنار جاده، و در مواقعی می‌گویند ما را هم سوار ماشینتان کنید. دیدیم که شهید سلیمانی چکار کرد. شهید سلیمانی قواعد پارادایم جدید در حال وقوع را درک کرد، و بر اساس آن میدان را پهن کرد. آمریکایی‌ها و اروپایی‌های مدعیان میدان داری، یکدفعه دیدند در میدان بازی ما در حال بازی هستند. حتی نفهمیدند (و هنوز هم درست نفهمیده‌اند)، که ماجرای این زمین بازی چیست، و چگونه در حال بازی خوردن و بازی کردن در آن هستند. به همین دلیل هم بود که آنگونه کینه ورزانه در مورد آن شهید عمل کردند، و بعد از آن هم در مورد ایشان سخن گفتند.

ما می‌توانیم! اما به شرطی که جرات و جسارت آن را داشته باشیم، اراده کنیم، و البته هوشمندانه عمل کنیم. اینطور نیست که بگوییم کشور ما چون قدیم یک کشور جهان سوم بوده (و من الان این اصطلاح را اصلا معنادار نمی‌دانم)، الان نمی‌تواند میدان داری کند. اتفاقا از خصوصیات این پارادایم جدید این است که ما با بضاعت‌های اولیه محدودمان، در صورتی که در آن هوشمندانه عمل کنیم، حتی در حوزه فناوری هم می‌توانیم در آن میدان داری کنیم.

و البته نه آنکه بایستیم و وقتی پیچ و مهره ماشین‌مان باز شد و ماشین کهنه‌مان روی زمین پهن شد، حالا به فکر ساختن ماشین جدید باشیم. اگر این اتفاق بیافتد، قاعدتا باید سوار ماشین عبوری دیگران شویم. اگر در نظام تعلیم و تربیت این اتفاق مدیریت نشود، ما مجبوریم سوار سکوهای دیگران شویم، و تعلیم  و تربیت ما بر اساس قواعد آنها سامان یابد. آنوقت دیگر لازم نیست شما در مورد امثال سند 2030 تصمیم بگیرید یا منع کنید، آنها خود به خود در بستری که شما سوار آن شده اید، آن را می‌گنجانند.

برخورد از پهلو با واقعیت‌ها

حتی نظام آموزش عالی هم اگر مراقب نباشد، همین اتفاق در آن در حال وقوع است. کافی است آموزش عالی هم نگاهی بیاندازد، و ببیند که همین الان، درسها و مدرک تحصیلی یکی از مشهورترین سکوهای آموزش عالی در جهان، در بسیاری از دانشگاههای کشور ما، در جریان فرایند آموزشی، بصورت غیر رسمی، و شاید هم در آینده نزدیک بصورت رسمی، قرار گرفته است.  

نظام تعلیم و تربیت ما اگر چشمش را باز نکند، به گونه ناخوش آیندی با واقعیت برخورد می‌کند. گفته اند کسی که با چشم بند راه می‌رود، به زودی از پهلو با واقعیت برخورد می‌کند.

نظام تعلیم و تربیت ما، نظام مدیریتی اش، نظام سازمانی اش، اگر حواسش نباشد، و چشمش را باز نکند که کدام طرف دارد می‌رود، بلکه یک چشم بزند و بگوید ما این کتاب درسی را داریم، یک برنامه‌درسی رسمی داریم، و هیچ جوری هم نمی‌توانیم آن را تغییر بدهیم؛ اصلا هم جمهوری اسلامی زیر بار این طرحها و تغییرها نمی‌رود. بگوئیم برنامه درس واگرا؟ چه دارید می‌گوئید؟ مگر می‌شود؟ اینها چیست که در این کتابت می‌گویی؟ اینها حرف‌هایی است که برخی به من زده‌اند.

تلقین یک قاعده غیر واقعی

من این سوال را می‌کنم که اصلا چه کسی گفته است که اسلام و جمهوری اسلامی گفته است که ما همه چیز را باید تعیین کنیم، و حتی تا جزئیات آن چیزی که بچه ها باید یاد بگیرند، چون تفکر ما ایدئولوژیک اسلامی است، پس اینها باید توسط ما تعیین شود؟ نه اسلام این را گفته است و نه جمهوری اسلامی! برخی اسم اسلام و جمهوری اسلامی را برای اینکه حرف‌های خودشان را به کرسی بنشانند، روی حرف‌ها می‌چسبانند.

تا می‌گوییم کتاب‌های درسی متعدد، بلافاصله می‌گویند که مگر جمهوری اسلامی می‌تواند اجازه دهد که کتابهای درسی متعدد داشته باشیم؟ چه مشکلی وجود دارد که ما ده تا کتاب علوم تجربی مختلف داشته باشیم؟ و معلم و مدرسه بتوانند هر کدام از آنها را که خواستند استفاده کنند؟ چندین کتاب ادبیات داشته باشیم؟

یک سازوکار ارزیابی و نظارت روی این کتاب‌ها بگذارید! نه اینکه خودتان همه جزئیات را مشخص کنید. برای مدیریت کردن این مدل درست کنید. معیار سنجش تعریف کنید. متناسب با نیازها و شرایط فضای جدید. ولی چه کسی گفته که نمی‌شود چنین اتفاقی بیافتد؟ چه کسی گفته که نمی‌شود اهداف آموزش متعدد داشته باشیم؟ اینها را اسلام گفته؟ کجا گفته؟ جمهوری اسلامی گفته؟ کجا گفته؟ کجا در اسلام گفته شده که همه بچه های ما در مدرسه، همه یکجور و یک چیز باید یاد بگیرند؟

می‌گویند یک سند برنامه‌درسی ملی داریم، که همه باید طبق آن حرکت کنند. سند برنامه‌درسی شما وقتی وارد جزئیات شده، دارد اشتباه می‌کند. من بارها این موضوع را تذکر داده ام. سند برنامه‌درسی ملی شما باید به جای ورود به جزئیات، باید راه را مشخص کند. الگوی کلان را مشخص کند. البته در نهایت هم به همین رسیدند.

نه اینکه روی جزئیاتی وارد شود که شاگردان در این سال در این هفته، این مطلب را باید در کتاب درسی خود به این شکل یاد بگیرند. این حرف در کتاب درسی آنها باشد یا نباشد. فلان عکس باشد یا نباشد. روی طاقچه عکس این باشد یا نباشد. اصلا بحث نظام آموزشی این نیست. شما باید مسیر را و جهت گیریها را مشخص کنید؛ قواعد کلان را تعیین کنید. مسأله تعیین مسیر را هم با گذاشتن روی طاقچه یا نگذاشتن حل نمی‌شود. ما مسأله را اشتباه گرفته‌ایم، و وقتمان را روی بحث‌هایی صرف می‌کنیم، که اثر جدی روی تربیت شاگردان ما ندارد. و آنوقت اتفاقات واقعی که شاگردان در آن درگیر هستند، فراموش کرده‌ایم.  

فصل‌های متفاوت برای مخاطبان متفاوت

مجری: کلا این کتاب، برای چه مخاطبانی از بدنه تعلیم و تربیت مناسب است؟ برخی از معلمان سوال کرده اند که برای جلساتی نظیر مباحث ضمن خدمت، کدامیک از فصول مناسب‌تر است؟

مجیدی: این کتاب تذکری است برای اینکه افراد از زوایای مختلف درگیر این بحث شوند؛  و البته خودشان باید از زاویه خودشان، به مسأله نگاه کنند. قواعدی را که در بخش چهارم کتاب نظام برتر درباره مدل آشوبی که در نوع تصمیم‌گیری در نظام جدید به آن اشاره کردم، در همین بحث هم بکارگرفته شده است. نخواستم تا قالبی را تعریف کنم که طبق آن قالب، خودم به یک مسأله نگاه کنم و برداشت خودم را به عنوان توصیف و تجویز اعلام کنم. بلکه سعی می‌کنم که به لایه‌های مختلف مساله بپردازم، و در این پرداختن، افراد مختلف را از زاویه خودشان به مسئله حساس کنم. ضمن آنکه یک ترکیب بندی از ارتباط و معماری کل لایه‌ها را نیز ارائه می‌کنم.

به همین دلیل سعی کردم جوری فصل‌بندی کنم، که افرادی که از یک زاویه می‌خواهند به مساله نگاه کنند، بتوانند فصل‌های مشخصی را در این زاویه نگاه پیدا کنند.

مثلا معلمان و برنامه‌ریزان برنامه‌درسی، در فصل سوم و چهارم، می‌توانند مسائلی را که بیشتر با آنها درگیر هستند، پیدا کنند. در فصل سوم، از منظر آسیب شناسی معماری برنامه‌درسی به مسأله پرداخته‌ایم؛ هر چند که در طرح آسیب شناسی، گاه مستقیم به مقایسه راهکارها و راه حل‌ها نیز برای تکمیل آسیب شناسی وارد شده‌ایم. در فصل چهارم به محورهای اصلی معماری برنامه‌درسی گذار پرداخته‌ایم، و مولفه‌های برنامه‌درسی را که معلمان و شاگردان و مدارس، تجربه می‌کنند، مورد بحث قرار داده‌ایم.

اما کسانی که بسترهای فناوری و سکوها را ایجاد می‌کنند، در فصل ششم، سازوکارهای عملیاتی برای توسعه سکوها و خصوصیات برنامه‌درسی در پهنه سکوها را می‌یابند.

مخاطب فصل هفتم و هشتم، بیشتر برنامه‌ریزان راهبردی هستند. در این دو فصل در مورد این بحث می‌شود که چه اتفاقی در فضای راهبردی در حال رخ دادن است.

و البته هم توسعه دهندگان سکوها، و هم برنامه ریزان راهبردی، علاوه بر فصول مطرح شده، به فهم مبنائی مولفه های برنامه‌درسی در فصول 3 و 4 هم نیاز دارند.

فصل پنجم هم برای افرادی که می‌خواهند دورتر را ببینند، و به دنبال نگاه آینده نگرانه هستند، به عنوان خلاصه منتخبی از مباحث مطرح شده در کتاب نظام برتر، تنظیم شده است.

و اما فصل نهم، به این موضوع اختصاص داده شده که در عمل چه اقدامات عملی باید انجام شود. یک سازوکار عملیاتی برای نهادهای رسمی نظیر وزارت آموزش و پرورش، پیشنهاد شده است. برای فعالان حوزه های مختلف تعلیم و تربیت هم سازوکاهای عملیاتی مشخصی پیشنهاد شده، و البته در این فصل هم برای مدارس و خانواده‌ها، الگوی پیشنهادی عملیاتی را مطرح کرده‌ام. در سازوکارهای عملیاتی مطرح شده در فصل 9، سعی کرده‌ام به موضوعات گلوگاهی عملیاتی که در شکل‌گیری صحیح نظام تعلیم و تربیت گذار موثر است، بپردازم. و توصیه می‌کنم که همه مخاطبان، بعد از دریافت موضوعات مرتبط خودشان در فصلهای قبلی، اگر بخواهند در یک سازوکار عملیاتی درگیر شوند، برای انتخاب اولویتها، به این فصل رجوع کنند.

در این ترکیب‌بندی فصول، هر فصل مخاطب خاص خود را پیدا می‌کند. و البته برنامه‌ریزان و سیاست‌گذران نظام تعلیم و تربیت، تمام این فصل‌ها را در کنار هم احتیاج دارند، که برای آنها تببین کننده و روشن کننده جوانب مختلف مسائل و پدیده های جاری باشد.

رویداد بعدی

مجری: رویداد بعدی چیست؟

قرار است چند میزگرد نقد و بررسی در مورد کتاب، با صاحبنظران بزرگوار داشته باشیم و وارد بحث چالش‌تری شویم، و از زوایای تخصصی‌تری نظیر فلسفه تعلیم و تربیت و برنامه ریزی درسی، به مباحث بپردازیم؛ ان شاء الله.

قدردانی

از همه عزیزانی که برای برگزاری این نشست تلاش کردند، از سخنرانان بزرگوار جناب آقای دکتر امانی، جناب آقای دکتر نوید، جناب آقای دکتر سید مهدی سجادی، و جناب آقای دکتر سید هادی سجادی، از حامیان نشست، از همکاران عزیز خانه تربیت و نوآوری، و از همکاران گرامی گروه تعلیم و تربیت خبرگزاری فارس، برای تلاششان و زحماتشان تشکر می کنم.

الحمد لله رب العالمین. 

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری تحلیلی پسین هرمزگان محفوظ می باشد.